ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
فقط یک لحظه تصور کن
فقط یک لحظه تصوُر کنید که چهارشنبه سوری مراسمی مذهبی بود که
هر سال به طور میانگین بیش از 10کشته، بیش از 500 نفر زخمی و قطع عضو، صدها میلیون تومان خسارات
و اینمقدار رُعب و وحشت و راه بندان ایجاد میکرد.
حتما تا حالا شاهد انواع و اقسام تحلیلهای مذهبستیز به دلیل این مراسم بودیم.
که آتش بازی هم شد شادی؟!
چرا فکر آبرو و تصویر جهانی از ایران و ایرانی، توی رسانه های جهانی نیستین!
چرا پولشو به فقرا نمیدید؟!!!
حتما کمپین میزدند که هر کی توی راه بندون چهارشنبه سوری گیر کرده
و از سر و صدای ترقه ها، چرتش پریده، سلفی بگیره بفرسته!
شاید حتی آقای دبیرکلِ سازمان ملل هم میانهی چُرتزدنهایش از این وضعیت ابراز نگرانی کرده بود
و این آئین نابخردانه را منشا خشونت! و ضد حقوق بشر هم معرفی میکرد...
اما واکنشها نسبت به این مراسمِ سنتی مجوسی چیست؟
میگویند سنتی صحیح است!
که باید به روش صحیح اجرا شود و اجرای آن به روش کنونی هیج ربطی به بنیانگذاران آن ندارد.
این نوع تحلیل، حتماً روش صحیحی است
اما چرا پای باقی انحرافات و اشتباهات که میرسد،
شمشیر را از رو بسته و بابت یک مسالهی جزئی تمام یک کلیت زیر سوال میرود؟
پاسخ ساده است. ناز و اداهای روشنفکری میگوید به هر چه رنگ دینی دارد،
(که اتفاقا همیشه عقلانی و مفید هم هست)
با شدت هر چه تمام حمله کن
و هر چه که رنگ غیردینی دارد،
حتی اگر خرافی و مضر، از آن دفاع و آن را ترویج کن...
حال، این روشنفکری است یا جاهلیت مدرن؟
اللهم صلّ علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السًر المستودع فیها
بعدد ما احاط به علمک
آن شب زمین سر بر ستون آسمان داشت
صد آسمان غم در دل خونش نهان داشت
آن شب ملائک شعر ماتم می سرودند
شب تا سحر منظومه ی غم می سرودند
آن شب دل خون علی خونین ترین بود
آن شب علی تنهاترین تنهاترین بود
آن شب شب تنهایی مولا علی بود
آن شب عزای کوثر آل نبی بود
آن شب دل خون علی خونین ترین بود
آن شب علی تنهاترین تنهاترین بود
آن شب علی زهرای خود را غسل میداد
شیر خدا همتای خود را غسل میداد
دست خدا مهتاب را در ابر پیچید
بیتابی اش را در عبای سبز پیچید
آن شب علی آیینه را دست خدا داد
یعنی امانت را به دست مصطفی داد
آن شب علی مهتاب را در خاک میکرد
سیلاب خون از گونه هایش پاک میکرد
آن شب علی آیینه را دست خدا داد
یعنی امانت را به دست مصطفی داد