کتاب «حاشیه تحلیلی بر مکاسب محرّمه شیخ مرتضی انصاری»

کتاب «حاشیه تحلیلی بر مکاسب محرّمه شیخ مرتضی انصاری» منتشر شد.

این کتاب به نکات دقیق این بخش از کتاب مکاسب پرداخته و در غالب موارد از اشکالاتی که حواشی به این کتاب وارد کرده اند جواب داده است.

مقدمه این کتاب را استاد محمّد توکّلی نگاشته است.

این کتاب را انتشارات خرسندی منتشر نموده است.

کانال فقه و اصول

کانال تلگرامی فقه و اصول افتتاح شد.

این کانال پیرامون نکات فقهی و اصولی و داستان های جالب فقهای شیعه می باشد.

آدرس: کلیک کنید    

کتاب مبانی اصولی شیخ اعظم انصاری

کتاب مبانی اصولی شیخ اعظم انصاری منتشر شد.

این کتاب را انتشارات مرکز فقهی ائمّه اطهار (علیهم السلام) منتشر کرده است.

این کتاب مشتمل بر مبانی اصولی شیخ انصاری است که از کتب فقهی و اصولی ایشان استخراج شده است و بسیاری از این مبانی به طور شفاف در علم اصول مورد بحث قرار نگرفته است، مثل معانی سه گانه التفصیل قاطعٌ للشرکۀ، اقسام سه گانه أصالۀ التخصص، اقسام شش گانه تقریر معصوم، عوامل اباء از تخصیص، شرایط جبر و وهن، قرائن انسدادی یا عدم انسدادی بودن شیخ اعظم، معنای «و الانصاف» و ... .

توجّه!!!

1- از همه خوانندگان محترم وبلاگ فقاهت تقاضا دارم که پس از خواندن مطالب حتماً نظر خود را در مورد آن مطلب درج فرمایند.

2- هر انتقاد یا پیشنهادی در مورد وبلاگ و اداره آن دارند دریغ نکنند.

3- از نکات و مقالات کاربران حوزوی و دانشگاهی در موضوع فقه و اصول استقبال می شود و تحت عنوان مقالات و نکات سایرین درج می گردد تا ان شاء الله به مرور زمان این وبلاگ مشتمل بر حجم انبوهی از مقالات فضلاء گردد.

4- کپی مطالب در صورت لینک کردن بلامانع است.

5- در این وبلاگ بخش سؤال با جایزه نفیس 50 هزار تومانی وجود دارد که کسانی که جواب صحیح را در بخش نظرات ارائه دهند پرداخت می گردد.

ما شاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن. التماس دعا.

سید حسین منافی (دوم صفر 1437)

تکریم استاد

یک روز بین آیت الله تهرانی و آیت الله فاضل دربندی مباحثه ای واقع شد.

در این مسأله حقب با آیت الله تهرانی بود ولی با این وجود مرحوم دربندی برخورد تندی کرد در حالی که مرحوم تهرانی سکوت و ادب را کاملاً رعایت می کرد.

پس از اتمام مباحثه از ایشان سؤال شد چرا هیچ جوابی ندادید؟ گفتند: در زمانی که به عتبات عالیات مسافرت کرده بودم مدّت سه روز به درس این عالم بزرگوار حاضر می شدم و در این زمینه حقّ استادی بر من دارد و این حقّ را ملاحظه کردم. اخلاق الطلّاب ص 189

فقهای ممتاز

آیت الله وحید خراسانی فرمودند: من استاد بسیار دیده ام ولی در میان همه آنها مرحوم آقای سیّد عبدالهادی شیرازی و مرحوم آقای حاج سیّد احمد خوانساری علماً و عملاً ممتاز بودند. ما سمعت ممن رأیت ص 623

آیت الله شیخ علی صافی نقل می کند: یک وقتی ما در بیرونی منزل آیت الله بروجردی بودیم. آقا با عصبانیت و عجله از اندرون به طرف بیرونی آمدند. با ناراحتی گفتند: این کیست می خواند؟ نخواند. بیرونش کنید.

گفتیم: مگر چه گفته؟! فرمود: مگر نشنیدید وقتی دعا می کرد اسم من را با اسم امام زمان (علیه السلام) ذکر نمود. من که هستم که اسمم با اسم شریف ایشان ذکر شود. این آقا را بیرون کنید دیگر از این حرف ها نزند.

ما سمعت ممن رأیت ص 292

منشأ توفیقات آیت الله حائری

مرحوم آیت الله حائری یزی مؤسّس حوزه قم فرمودند: توفیقاتی که در زندگی نصیب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه علمیّه قم را تشکیل دهم همه مرهون خدماتی است که به استادم مرحوم آیت الله سیّد محمّد فشارکی کرده ام زمانی که ایشان به شدّت بیمار شدند و کار بدان جا کشید که من مدّت شش ماه برای قشای حاجت ایشان طشت مهیّا می کردم و بدین عمل افتخار می کردم. اخلاق الطلّاب ص 24

زهد شیخ اعظم انصاری

وقتی دختر مرحوم شیخ انصاری را عقد کردند مدّتی گذشت و هیچ چیز در بساط نبود تا دختر را به خانه شوهر بفرستند تا آنکه روزی مرحوم شیخ آمد و به همسرش گفت: برای اصلاح کار دخترمان فکری به نظرم رسیده و آن اینکه پانزده تومان برای صوم و صلاۀ آورده اند روزه اش را تو بگیر نمازش را من می خوانم تا مقدّمات کار دخترمان درست شود و او را به خانه شوهر بفرستیم. ما سمعت ممن رأیت ص 494

آیت الله بروجردی

در پشت یکی از چاپ های رساله آیت الله بروجردی نوشته بود: أفضل المتقدّمین و المتأخّرین.

وقتی ایشان دیدند آنقدر ناراحت شدند گفتند: چه کسی این غلط را کرده؟ می فهمید معنای این جملات چیست؟ یعنی من از شیخ مفید افضل هستم؟ این حرف ها چیست؟ ما سمعت ممن رأیت ص 362

سهم امام

وقتی صاحب عروه از دنیا رفت پیش وکیل ایشان در هند سی هزار روپیه سهم مبارک امام (علیه السلام) بود.

با خودش فکر کرد که من در این سهم ها تصرّف می کنم و بعد از اعلم مراجع اجازه می گیرم.

در همین زمان عبورش به مرتاضی افتاد که مشغول خوردن کثافت خودش بود.

به او گفت: بیچاره کثافت می خوری می خواهی به جایی برسی؟!

تا این حرف را زد آن مرتاض هندی گفت: من کثافت می خوری یا تو که می خواهی سی هزار روپیه پول امام زمانت را بخوری؟ ما سمعت ممن رأیت ص 605

طلبه مؤدّب!!!

از قول مرحوم حاجی محقّق نقل کردند که می گفت: پدرم به من می گفت: پسرجان تو خیلی مؤدّب درس می خوانی! به پدرم گفتم: مؤدّب درس می خوانی یعنی چه؟ پدرم گفت: وقتی می خواستم به جایی بروم الاغی اجاره کرده بودم هر الاغی می رسید از الاغ من جلو می زد.

چون به صاحب الاغ اعتراض کردم. گفت: الاغ من خیلی مؤدّب است. هر الاغی می آید می گوید: بفرمایید جلو. ما سمعت ممن رأیتُ ص 250

دیدار دو تن از فقهای عظام

وقتی آیت الله سید عبدالهادی شیرازی قم مشرّف شدند در جلسه ای که منزل آیت الله بروجردی دعوت بودند صحبت از بحث ترتّب می شود.

ایشان می گوید: من وقتی اصفهان بودم شبهه ای نسبت به ترتّب داشتم که هنوز هم باقی است.

آسیّد عبدالهادی توضیح می دهند و می گویند: بر طرف شد؟ آقا می گویند: بله استفاده کردیم و موقع رفتن کفش های ایشان را جفت می کنند.

وقتی آسید عبدالهادی متوجّه می شوند دست مرحوم آقای بروجردی را می بوسند. ما سمعت ممن رأیت ص 35

میرزای شیرازی و اعطای لیره

مرحوم میرزای شیرازی گفته بود: هر کس شعری بگوید که بدیع و تازه باشد برای هر بیتی یک لیره می دهم.

مرحوم سید رضا هندی قصیده کوثریه اش را سرود و آمد خدمت میرزا بخواند.

ا مفلّج ثغرک أم جوهر – و رحیق رضابک ام سکّر

قد قال لثغرک صانعه – انّا اعطیناک الکوثر

سوّدت صحیفۀ أعمالی

مرحوم میرزا گفت: بد کردی غلط کردی که نامه اعمالت را سیاه کردی.

ادامه نوشته

علامه مجلسی در دسته حمال ها

علّامه مجلسی در دهه عاشورا در عالی قاپو در حضور شاه از هیئات عزاداران پذیرایی می کرد و خوش آمد می گفت. روز عاشورا می بینند ایشان نیامد.

خود شاه عهده دار پذیرایی می شود و یکایک هیئات می آمدند تا هیئت حمّال ها وارد می شوند.

شاه می بیند: علّامه مجلسی با لباس سیاه بلند در میان آنها مشغول سینه زدن است.

شاه فردا با جمعی به منزل علّامه مجلسی رفته و علّت را جویا می شود.

ادامه نوشته

آیا میگو حلال گوشت است؟

آیا میگو حلال گوشت است؟

به میگو در عربی اربیان و روبیان اطلاق می شود و از آن غذایی به نام ربیثا درست می کنند.

دو روایت معتبره وجود دارد که بر حرام گوشت بودن میگو دلالت می کند.

الف) «عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ لَا تَأْكُلْ جِرِّيّاً وَ لَا مَارْمَاهِياً وَ لَا طَافِياً وَ لَا إِرْبِيَانَ وَ لَا طِحَالًا لِأَنَّهُ بَيْتُ الدَّمِ وَ مُضْغَةُ الشَّيْطَانِ‌.» (علل الشرائع؛ ج‌2، ص: 562)

ادامه نوشته

اجتهاد میرزای قمی

میرزای قمی در اواخر عمر شریف در باقیماندن قوه استنباط خود به سبب بالا رفتن سنّ شکّ کرد.

مشایخ نجف و کربلا را مهمانی داد و خواهش کرد مرا امتحان کنید.

پس از بحث در دو سه بحث فقهی فقها به میرزای قمی گفتند: اگر اجتهاد و قوه استنباط این است که شما دارید ما مجتهد نیستیم. کشکول ابن العلم ج2 ص 113

خاطره ای از شیخ انصاری

مرحوم شاکر در لمعات آورده که روزی استاد اعظم شیخ انصاری (قدّس سرّه) بالای منبر برای طلّاب درس می فرمودند. در ضمن سخن به مناسبتی فرمودند: من در ایام تحصیل خود در خدمت حاج ملا احمد نراقی و شریف العلماء و شیخ علی کاشف الغطاء چنان بر ذهن و ادراک خود مغرور بودم که هرگاه در مطلبی تعمّق می کردم و چیزی ادراک می نمودم هرگاه مخالف آن را از اساتید خود استماع می کردم اعتناء به او نمی کردم بلکه گوش به تمام کردن بیانات ایشان نمی دادم ولی حالا به گونه ای شده ام که وقتی کمترین شاگردی از شاگردان خودم سخنی می گوید به او گوش می دهم و متّهم می سازم ذهن خود را تا آن شاگرد مطلب خود را تمام نماید؛ زیرا که تجربه کرده ام و بسیاری از افکار خود را باطل یافتم به واسطه سخنی که از مبتدی شنیدم. کشکول ابن العلم ج2 ص 202

اعتماد به نفس بالای عالم اصفهانی و رفتار حکیمانه شیخ انصاری

سیّد بزرگواری از علمای اصفهان به نجف آمد و پسرش که از طلّاب و محصّلین بود نیز همراهش بود. روزی پدر و پسر خدمت شیخ انصاری رسیدند. سید عرض کرد: پسر من به نوشته های شما اعتراضات و شبهاتی دارد. شیخ انصاری فرمود: اگر چند وقتی او را در نجف بگذارید ان شاء الله رفع شبهات او می شود.

سیّد گفت: پسر من سخن مرا گوش می دهد و مرا از تمام اهل زمان اعلم میداند و کسی را بهتر از من نمی داند.

شیخ انصاری فرمود: هرگاه در نجف بماند این شبهه نیز رفع خواهد شد. کشکول ابن العلم ج2 ص 188

تقلید از شاگرد شاگرد

آیت الله بهجت فرمود: سیّد بحر العلوم به دم منزل وحید بهبهانی آمد. مرحوم وحید سؤال می کند: نظر شما در مورد کشمش وقتی جوش آمده چیست؟ سیّد بحر العلوم می گوید: شیخ جعفر جایز می داند. مرحوم وحید به اندرون صدا می زند که درست کنید یعنی پلو کشمش بپزید. میرزای قمی این جریان را دلیل تقلید استاد از شاگرد شاگرد دانسته؛ زیرا در اواخر عمر بر مرحوم وحید نسیان عارض شده بود و از شاگردش سیّد بحر العلوم تقلید می کرد و در این مسأله به شاگرد سیّد بحر العلوم یعنی شیخ جعفر کاشف الغطاء مراجعه نمود.

مرحوم وحید در اواخر عمرشان برای اینکه اشتغالی داشته باشند شرح لمعه می گفتند.

ما سمعت ممن رأیت ص 57 

تقیّد محقّق اصفهانی

محقّق اصفهانی روزی هزار مرتبه سوره قدر می خواندند و می فرمودند: هر کس این سوره را بخواند از سرش تا عرش عمودی از نور متّصل است و وقتی یکی از علمای اخلاق با ایشان در راه کربلا راه می رفتند و ایشان ذکر می گفتند، آن عالم اخلاق به ایشان گفت: شما چه ذکری می گویی که تمام ملائکه به استقبال شما آمده اند؟! شیدای دوست ص 38

معلّل بودن عامّ از اسباب اباء از تخصیص

معلّل بودن عامّ از اسباب اباء از تخصیص

تعلیل در مقام شامل علّت تامّه و علّت ناقصه (حکمت طبق نظر مشهور) می گردد.

از آنجا که علّت موجب تعمیم می شود، بحث اباء عامّ از تخصیص هم درباره موضوع حکم یعنی معلّل جاری می شود و هم در مورد موضوعی که به واسطه تعمیم از علّت بدست آمده است. مثلاً در جمله «لاتشرب الخمر لأنّه مسکرٌ» هم إباء حرمت شرب خمر مسکر از تخصیص، مورد بررسی قرار می گیرد و هم اباء حرمت شرب فقّاع مُسکر از تخصیص و این دو از جهت إباء یا عدم آن تفاوتی ندارند.

تعلیل بر چهار قسم می باشد:

ادامه نوشته

تقید به زیارت عاشورا

آیت الله بهجت فرمودند: دو نفر از مشایخ من به زیارت عاشورا خیلی مقیّد بودند و صد سلام و صد لعن آن را می خواندند یکی از آنها مرحوم حاج شیخ محمّد حسین اصفهانی بود و دیگری مرحوم آقای سیّد حسین بادکوبه ای که دائم الذکر بود. شیدای دوست ص 22

تقوای فوق العاده میرزا محمّد تقی شیرازی

محقّق اصفهانی می فرمود: ما گاهی میرزا محمّد تقی شیرازی را امتحان طلبگی می کردیم به این صورت که یک هفته در نماز و درس ایشان شرکت می کردیم در درس اشکال می کردیم در کوچه و بازار بهایشان تعظیم و احترام می کردیم دستش را می بوسیدیم ولی یک هفته بر عکس رفتار می کردیم امّا می دیدیم که ایشان در باطن در دو هفته یک جور است و می فهمیدیم که ایشان فوق العاده است. شیدای دوست ص 57

آیا إستحبابی بودن مفاد خطاب عامّ موجب إباء از تخصیص می گردد؟

إستحبابی بودن مفاد خطاب عامّ:

یکی از أسباب إباء عامّ از تخصیص، این است که خطاب عامّ بیانگر حکمی مستحبّ باشد.

قبل از ورود به بحث، ذکر این نکته ضروری است، که إباء عامّی که مفاد آن، مستحبّ باشد، تنها در جایی است که دو خطاب باشند، نه اینکه در یک خطاب، مخصّص متّصل آورده شود، و این دو خطاب، متوافق در حکم باشند و خطاب خاصّ مفهوم نداشته باشد و أمر در خاصّ متعلّق به تقیید نباشد. پس إباء خطاب مستحبّ نسبی است، یعنی تنها نسبت به صورتی که دو خطاب از قبیل مثبتین باشند و دلیل مقیّد مفهوم نداشته باشد إباء از حمل بر مقیّد دارد. امّا اگر در یک خطاب عامّی که بیانگر حکمی مستحبّ است، قیدی متّصل آورده شود، هیچ محذوری از آن وجود ندارد،

ادامه نوشته

تمرکز عجیب محقق اصفهانی

آیت الله بهجت می فرمود: استاد ما شیخ محمّد حسین اصفهانی احوال عجیب و غریبی داشت. با اینکه عائله دار بودگوشه ای از اتاق کتاب گذاشته و مطالعه می کرد و سر و صدای بچّه ها مانع از مطالعه او نمی شد. شیدای دوست ص 85

فقهای جامع تحقیق و تتبع

محقّق اصفهانی فرمود: دو نفر از فقهاء جامع تحقیق و تتبّعند هستند. یکی اسدالله تستری صاحب مقابس و دیگری صاحب هدایۀ المسترشدین. شیدای دوست ص 84

محقق اصفهانی در بارگاه امیر المؤمنین (علیه السلام)

محقّق اصفهانی هر روز به هنگام اذان صبح به حرم مطهّر علوی شرفیاب می شدند و پس از ادای نماز و تعقیباتی که داشتند متواضعانه در رو به روی حضرت می ایستادند و سوره مبارکه قدر را با حالت حضور هزار  مرتبه می خواندند و بعد به امیر المؤمنین (علیه السلام) توسّل می جستند و در حالی که قطرات اشک بر محاسن مبارکش جاری بود

ادامه نوشته

آیت الله خویی مقرّر نمونه

آیت الله علوی از علماء خوانسار می فرمود: در درس میرزای نایینی شرکت می کردم. امّا چون مباحث ایشان بسیار دقیق و مشکل بود آیت الله خویی در ساعت بعد روی منبری می نشست و کاملاً آن را تقریر می کرد و گاهی جمعیّت شرکت کننده در جلسه تقریر بیش از جمعیّت درس خود مرحوم میرزا بود. شمع همیشه فروزان ص 421

گریه آیت الله خویی

مرحوم آیت الله خویی از نوجوانی برای مصائب اهل بیت (علیهم السلام) بسیار بکّاء بودند و هر وقت جلسه روضه می رفتیم می گفتند: سیّد ابوالقاسم آمد.ایشان چنان ضجّه می زد و گریه می کرد که مجلس را تحت تأثیر گریه های خود قرار می داد و از مجلس که بیرون می آمد شال سبزی که داشت فشار می داد و اشک های ایشان از آن می چکید. شمع همیشه فروزان ص 262