دریچه ای به جاودانگی

دریچه ای به جاودانگی

مرجع نمونه سوال .:دین و زندگی / عربی / فلسفه منطق :. متوسطه 2
دریچه ای به جاودانگی

دریچه ای به جاودانگی

مرجع نمونه سوال .:دین و زندگی / عربی / فلسفه منطق :. متوسطه 2

طلبه ای که متوسل شد...


فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده 


یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!

شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :
به آسمان رود و کار آفتاب کند .

پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!

بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى :
به آسمان رود و کار آفتاب کند




پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید :
به آسمان رود و کار آفتاب کند

فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟

گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .

هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .

آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید

چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟

راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است

طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ 

راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند

طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است .

راجه سجده شکر کرد و خواند :

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند

منبع : کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان

تربت حسین (ع)

سوالی از کج اندیشان و شبهه پراکنان؟

چطور پیراهن یوسف شفا میدهد چشم پدرش را...

اما توسل و تبرک به درگاه  اولیای الهی 

و نذر و تربت پاک امام حسین علیه السلام که وارث تمام انبیا است,

شفا نمی دهد؟؟؟

سلام بر امام رئوف

 

 

اگه کسی به امام سلام بده...با توجه به اینکه امام زنده اند... و جواب سلام واجبه و امام ترک واجب نمیکنه... حتما جوابتونو میده...شک نکنید...پس هر موقعی که حالشو داشتین..از هر جایی که هستین...رو به مشهد یا هر امامی سلام بدین... مطمئن باشین جواب میدن....

 لازمه ی این اعتقاد اینه که ایمان داشته باشیم امام زنده اند,

یرون مقامی و یسمعون کلامی...(مرا می بینند و صدای مرا می شنوند)

والبته بعضی موقع ها خیلی خواسته های ما به صلاحمون نیست... همین موضوع چندین بار برای من اتفاق افتاده که چیزی رو از خدا خواستم و نشده... و بعدها فهمیدم چقدر به نفعم بود که نشد...پس امیدوار باشین... و توکل کنین... با قلب پاکتون... حتما در درگاه امام رضا (ع) پذیرفته خواهید شد, ان شاء اللّه

آداب زیارت امام رضا علیه السلام

1- معرفت و شناخت امام(ع)

کسی که بر چشمه آبی وارد می شود، به اندازه ظرفی که به همراه دارد،

از آن چشمه بهره می گیرد و زائری که به زیارت امام می آید

به اندازه شناخت و معرفتی که دارد، از زیارت خویش سود میبرد.

پس پیش از هر چیز ، سطح شناخت و آگاهی خود را درباره امام بالا ببریم

و قبل از ورود به میهمانی، صاحب خانه،

خصوصیات اخلاقی و رفتاری او و نیز انتظارات و خواسته های وی رابشناسیم.

2- طهارت روحی

یکی از بزرگترین ویژگی های اهل بیت (ع) طهارت و پاکی آنان از هر گناه و کاستی است

و دوست دارند که میهمانان آنان نیز ازگناه پاکیزه باشند.

شایسته است که زائر امام، قبل از ورود به حرم ،

بیشترین سعی خود را برای کسب طهارت و پاکیزگی روحی انجام دهد.

برخی آلودگی های انسان مربوط به سستی در انجام واجبات،

سهل انگاری در نماز و روزه و ارتکاب برخی محرّمات است کهباید به درگاه خدا توبه کرد

و به راستی تصمیم گرفت که گذشته را جبران کرده، در آینده به گناه و آلودگی نزدیک نشود.

بخشی دیگر از آلودگی های انسان مربوط به نادیده گرفتن حقوق دیگران ،

بی احترامی به پدر و مادر، ضایع ساختن حق برادر و خواهر،

قطع ارتباط با خویشاوندان و تصرّف در اموال یتیمانوکودکان وبی اعتنایی به حقوق همسروفرزندان و...است

که توبه از این گونه گناهان – علاوه بر ندامت قلبی و باطنی- به این است که

آن حقوق ضایع شده را در عمل جبران کند وتصمیم بگیردرضایت صاحبان حق را به دست آورد.

3- طهارت جسمی

لباس و بدن پاکیزه، از آداب اعمال عبادی است و چون حرم امامان مکانی است که برای عبادت و بندگی خدا مهّیا شده است و محضر امام، محضر ولی خداست، باید نهایت پاکی و طهارت را رعایتکرد و علاوه بر آن، پیش از ورود به حرم (غسل زیارت) کرد و وضو گرفت.

«غسل» به نیّت پاکی از همه آلودگی ها یی که نیاز به غسل داشته است و ممکن است آن را فراموش کرده باشد و نیز به نیت آمادگی برای زیارت امام و نیایش به درگاه الهی.

4- آمادگی روحی و عاطفی

علاوه بر طهارت جسمی و معنوی، برخی از اعمال، زمینه روحی زائر را برای زیارت آماده می سازد، از آن جمله است کمک به نیازمندان و یاری رساندن به دیگر زائرین. یکی از راه های ایجادآمادگی روحی و معنوی برای کسانی که به صورت گروهی و کاروانی به زیارت می آیند، یاری رساندن به همراهان و فراهم آوردن زمینه آسایش و زیارت برای آنان است. در حالات امام خمینی (ره) نوشته اند که وقتی در دوره جوانی همراه دوستان خود به زیارت حضرت رضا (ع) مشرف شده بودند، وقتی همه با هم به زیارت می رفتند، امام زودتر از دیگران به اتاقمحل سکونت باز می گشت، اتاق را تمیز می کرد و امکانات پذیرایی را فراهم می آورد تا وقتی همراهرن از راه می رسند، با نوشیدن چای و استراحت، خستگی از تن آنان بیرون رود. خدمت بهزائرین و دوستان حضرت رضا (ع) به معنای خدمت به خود آن حضرت است و راه خوبی برای جلب توجه و عنایت خاص آن حضرت است.

5- زیارت و عرض سلام و ارادت

حساس ترین مرحله زیارت، همین مرحله است که زائر پس از رعایت آداب زیارت و کسب طهارت ظاهری و باطنی، با نیتی خالص و به هدف اطاعت از خداوند، به اظهار موّدت و دوستی با اهلبیت پرداخته و در برابر ضریح آن بزرگوار با ادب و احترام ایستاده یا زانو زده است.

دعا، هم می تواند به فارسی باشد و هم به عربی و بهترین دعا، دعاهایی است که از امامان معصوم (ع) و بزرگان روایت شده اشت، مانند زیارت « امین الله » یا « زیارت جامه کبیره» و یا « زیارتمخصوص حضرت رضا (ع) ».

6- نماز به درگاه الهی

پس از قرائت دعا و زیارت امام (ع) ، دو رکعت نماز همانند نماز صبح توصیه شده است. نماز، تنها برای عبادت خداوند و تقرب به سوی اوست، امّا ثواب آن به پیشگاه امام (ع) هدیه می گردد.

7- دعا و نیایش به پیشگاه پروردگار

در روایات چنین آمده است که دعا و راز و نیاز با خداوند و در خواست حاجت های خود از پیشگاه پروردگار ، مغز و روح عبادت است. پس از زیارت و نماز،فضای ذهنی زائر برای درخواستحاجت های خود از خداوند کاملاً آماده است.در محضر امام و فضای معنوی حرم و پس از آمادگی های روحی و معنوی، باید دست ها را به سوی آسمان _ محل نزول رحمت الهی _ بلند کرد و به گونه ای که برای دیگران مزاحمت ایجادنشود، باید یکایک درخواست های خود را به ساحت خدای یگانه و امام معصوم (ع) عرضه داشت؛ چرا که زمینه برای نزول لطف و رحمت الهی در چنین فضای ملکوتی آماده و مهیّا است. 

8- پیمان صداقت و بندگی به درگاه خدا

از جمله عواملی که می تواند در استجابت دعاهای زائر مؤثر باشد،

این است که در محضر امام (ع) با خدا عهد و پیمان ببندد که واجباتش را انجام دهد

 و از گناهان دوری نماید، حقوق دیگران را اداکند

و برای فرج و ظهور امام زمان (عج) و نیز پیروزی مسلمانان در سراسر عالم دعا کند.

هر زائری، خود ، می داند که در زمینه ای از زمینه های دینی کمبود دارد ،

مثلاً یکی در اقامه نماز کوتاهی کرده است، دیگری در مورد روزه

و سومی در زمینه حجاب و عفاف و چهارمی دربارهحق پدر، مادر، همسر، فرزند و ... .

 9-دعا برای ظهور حضرت مهدی(عج)

انسان های صالح، همواره از ظلم و فساد و گناهی که در جامعه بشری جریان دارد، ناراحت هستند

 و می دانند که بهترین کسی که می تواند بشر را از این ظلم و فساد گسترده نجات بخشد،

 امام زمان(عج) است

واز این رو در دعاهای خود برای ظهور آن حضرت دعا می کنند و منتظر ظهور آن بزرگوارمی باشند.

 

سرمایه ی محبّت


بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهم عجّل لولیّک الفرج والعافیة والنّصر



سرمایه ی محبّت زهراست دین من

سلام علیکم

جمعه این هفته

ولادت امام حسن عسکری علیه السّلام هستش
پدر بزرگوار امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف
دوستی و محبّت اهل بیت(علیهم السّلام).... نوری است که قبل از تولّد در صلب پدران و رحم مادران وارد میشود
<اشهد انک کنت نور فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره >...زیارت وارث

محبّت حسین علیه السـّلام و سایر ائمه تو رو به نور الهی وصل میکنه

چرا میگم حسین؟

چون

حسین (ع) "وارث" همه انبیاست

حسین (ع) "وارث" همه خوبی هاست

حسین (ع) "وارث" همه ی مصیبت هاست

حسین (ع) نوری است از همه نورها درخشان تر(همه انبیا و امامان نورند...ولی نور حسین از همه درخشان تر است...همه معصومین و انبیا الهی کشتی نجات اند... ولی کشتی حسین از همه سریع تر است)--->مضمون حدیث

حسین خود عشق است...

بچه شیعه...قدر خودتو بدون

بچه مسلمون! تمام زندگیت پر از نور میشه

اگه خودتو به سر چشمه نور وصل کنی

الان وسیله ارتباط با اون نور الهی کیه؟

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف

چرا؟...از کجا میگم؟

از اونجا که در دعای ندبه میخوانیم:

 أین السّبب المتّصل بین ألارض وألسّماء.... کجاست وسیله ارتباط بین زمین و آسمان

و خود خدا هم که در قرآن گفته:

 وأبتغوا الیه الوسیلة... یعنی  وسیله ‏ای برای تقرب به او بجوئید! یعنی اینکه یکی از بهترین راهها و مصادیق تقرب به خداوند متعال، تقرب و توسل به ائمه معصومین علیهم السلام است.

بچه شیعه... تو به سرچشمه وصلی... قدر خودتو بدون

این ریسمان محکم الهی رو ول نکن

 الحمد للّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السّلام

سرمایه ی محبّت زهراست دین من

وسیـــله ی ارتباط

بسم الله الرحمن الرّحیم

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب العصر والزّمان


دریچه ای به جاودانگی


سوال: چرا باید خدا را از طریق معصومین(علیهم السّلام) بشناسیم؟ و بوسیله آنها و با شفاعت آنها به خدا نزدیک شویم؟

پاسخ: زیرا خود قران در چندین مورد از ما خواسته است, برای رسیدن به  خدا از وسیله" بهره بجویید

خدا وند در سوره مائده می فرماید: "وابتغوا الیه الوسیلة" یعنی بسوی او راهی بجویید...باشد که رستگار شوید


همچنین در دعای ندبه می خوانیم: "أین السّبب المتّصل بین الأرض والسّماء" یعنی کجاست آن وسیله ارتباط بین (اهل) زمین و آسمان... (اللّهم عجّل فی فرج سبب إلاتصال)

در حقیقت پیامبر و اهل بیت پاکش (صلوات الله علیهم اجمعین) وسیله و راه ارتباط ما با خدایند.


پروردگار به آبروی محمد و آل محمد(صلوات الله علیه و علی آله و سلّم)

رحمتت را بر شیعیان و پیروانت فرو فرست

شفاعت امام حسین (ع) از نظر استاد مطهرى


خلاصه گفتار:


وقتی یک شیعه می گوید:«أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُودِ ؛ خدایا شفاعت حسین را روز ورود در صحنه محشر به من روزى کن ». آیا شفاعت به این معناست که من هر گناهى را مى خواهم مرتکب شوم ؟ و هر وظیفه واجبى را بخواهم ترک گویم و بعد دست تمنّا به سوى آن حضرت دراز کرده و او را شفیع خود در درگاه خداوند قرار دهم ؟
به یقین چنین نیست ، شفاعت معصومین و اولیاى الهى(علیهم السلام) چراغ سبز براى انجام گناه نیست ، بلکه به عکس یک عامل بازدارنده در برابر گناه است ، زیرا من به هنگام تقاضاى شفاعت مى گویم اگر لغزشى از من سر زد باید مراقب باشم آلوده گناه نشوم تا رابطه من با اولیاى الهى قطع نگردد و روى این را داشته باشم که از آن حضرات بخواهم شفیع من در درگاه خداوند غفور و رحیم باشند .

توضیح گفتار :

شفاعت امام حسین (ع) از نظر استاد مطهرى


استاد شهید مرتضى مطهرى مىنویسد:

«... بسیارى از عوام مردم... مىپندارند که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین(علیه السلام)وحضرت زهرا (سلام الله علیها)وائمه اطهارخصوصا امام حسین(علیهالسلام) متنفذهایى هستند که در دستگاه خدا اعمال نفوذ مىکنند، اراده خداراتغییرمىدهندوقانون را [نعوذبالله] نقض مىکنند...»(1) ایشان در ادامه مىافزاید: «اگر کسى گمان کند که تحصیل رضا و خشنودى خداى متعال راهى دارد و تحصیل رضا و خشنودى فرضا امام حسین(علیهالسلام) راهى دیگر دارد و هر یک از این دو جداگانه ممکن است سعادت انسان را تامین کنند دچار ضلالت بزرگى شده است، در این پندار غلط چنین گفته مىشود که خدا با چیزهایى راضى مىشود و امام حسین(علیهالسلام) با چیزهاى دیگر،خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد، راستى، درستى و... و با ترک گناهان راضى مىگردد ولى[نعوذبالله] امام حسین(علیهالسلام) با این کارها کارى ندارد رضاى او در این است که مثلا براى فرزند جوانش على اکبر گریه و یا لااقل تباکى کنیم، حساب امام حسین از حساب خدا جداست به دنبال این تقسیم چنین نتیجه گرفته مى شود که تحصیل رضاى خدا دشوار است زیرا باید کارهاى زیادى را انجام داد تا او راضى گردد ولى تحصیل خشنودى امام حسین(علیهالسلام) سهل است فقط گریه و سینه زدن و زمانى که خشنودى امام حسین(علیهالسلام) حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت مىکند و کارها را درست مىکند...و گناهان هر چه باشد با یک فوت از بین مى رود این چنین تصویرى از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلکه شرک در ربوبیت است و به ساحت پاک امام حسین (علیهالسلام) که بزرگترین افتخارش عبودیت خداست نیز اهانت است...»(2)


«شرط دیگری در یک آیه دیگر برای شفاعت به حق ذکر شده است و آن این است که می‏فرماید: "وَلایَشفعونَ الاّ لِمَن ارتضی" و آن مربوط به صلاحیت شخص مورد شفاعت است... . کسی شفاعت می‏شود که اصل ایمانش مورد پسند باشد، یعنی از مشرک شفاعت نمی‏شود.»(3)


آن چشمى که براى اباعبدالله نگرید و آن دلى که از سوز این حماسه شکوهمند نشکند چشم و دل انسانى نیست و این گریهها و سوگواریهاست که پیوند عاطفى جامعه را با ماجراى جاویدان کربلا مستحکم نموده و جویبارهاى باصفاى معنویت را به سوى دشتهاى تشنه معرفت جارى مى نماید و روح سلحشورى و استوارى را در بین شیعیان تقویت مى کند اما این مطلب با آن جداست که این فروغ معنوى شهید شد تا مردم دور هم نشسته گریه کنند و با این کار از معاصى خویش نجات یابند, آخر این که با سیاق آیات قرآن و مکتب رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) سازگارى ندارد و این درست نیست که جد امام حسین (علیهالسلام) براى تزکیه و تهذیب بیاید و العیاذبالله حضرت امام حسین(علیهالسلام) کشته شود تا منفذى براى نجات گناهکاران پدید آید.

چقدر تاسف انگیز است که بگوییم امامى که در لحظات حساس جنگ نماز خوف خواند از افرادى حمایت مى کند که حتى در شرایط عادى به نماز وقعى نمى نهند به خاطر این که به جاى نماز برایش عزادارى کرده اند و به اطمینان شفاعت او پایه و ستون دین را ترک نموده و یا آن را کم اهمیت جلوه داده اند.

 به قول مرحوم دکتر آیتى: " جز از راه بندگى پروردگار نمى توان از پیغمبر و امام بهره مند شد" . (4)

 

پی نوشت ها :


1- مرتضى مطهرى, عدل الهى, ص265.

2- همان, ص266 ـ 267.

3-جلد پنجمِ کتاب آشنایی با قرآن، در تفسیر سوره زخرف، ذیل آیات 86

4-ابراهیم آیتی-بررسی تاریخ عاشورا ص 125

زیارت امام رضا علیه السلام


توصیه‌های آیة الله بهجت در باب زیارت امام رضا علیه السلام
آیت الله بهجت


1- زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید:«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»

به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.

اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.

2- زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌آیند.

3- بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور - کسی مادرش را به کول می‌گرفت و به حرم می‌برد. چیزهای عجیبی را می‌دید.



ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده‌ای داشت و می‌بایستی مورد عمل جراحی قرار می‌گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود:

«غده خوب می‌شود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.
کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می‌باشد

 

4- همه زیارتنامه‌ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام می‌دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند:

 



«از بعضی گریه‌ها ناراحت هستم!»
امام رضا

5- یکی از بزرگان می‌گوید، من به دو چیز امیدوارم اولاً قرآن را با کسالت نخوانده‌ام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان می‌خوانند که گویی شاهنامه می‌خوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت.

ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کرده‌ام.

6- حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمة الله مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند:

«در روز عاشورا مقداری از گِل پیشانی عزاداری امام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!

7- پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.

«در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.»

این جمله دو معنی دارد:

معنی اول این که حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.

معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!
عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم

 

8- کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می‌باشد.

9- در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند.

روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می‌باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند. زیارت نامه می‌خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می‌خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟

10- حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.

 بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



توسل وتبرک در قرآن وحدیث


توسل وتبرک در قرآن وحدیث

و پاسخ به شبهات آن

 یـکى دیگر از عقاید مسلم اسلامى , که وهابیان آن را انکار مى کنند, توسل است . مطابق عقیده این فـرقه , توسل فرزندان یعقوب به آن حضرت براى استغفار در نزد خدا,توسل مسیحیان به حضرت عیسى براى شفاى امراضشان , توسل بنى اسرائیل به موسى براى زنده شدن مقتول و معرفى قاتل و توسل هر شخصى یا امتى به پیغمبران واولیاء شرک است . پس طبق عقائد آنها تمام انبیاء و اولیاء خدا به خاطر تقریر و تایید چنین توسلاتى مشرک و کافرند در حـالیکه در قرآن و روایات , موارد زیادى از توسلات انبیاء و اولیاء خدا آمده است که برخى از آنها را مى آوریم : توسل فرزندان یعقوب به آن حضرت فـرزنـدان یعقوب به آن حضرت متوسل شدند تا در پیشگاه خدا براى آنان استغفار کند(قالوا یا ابانا اسـتـغـفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین ) "یوسف-97" . گفتند: اى پدر, براى گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکار بوده ایم آنـان در واقـع آمرزش خود را از خدا مى خواستند نه از حضرت یعقوب , و فقط در این کار, حضرت یـعـقـوب را واسـطـه قـرار داده بودند. زیرا یعقوب پیش خدا آبرومند بود وخداوند دعاى او را رد نمى کرد در پى آن توسل , حضرت یعقوب فرمود: (قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم ). گفت : از پروردگارم براى شما آمرزش خواهم خواست . او آمرزنده و مهربان است توسل امت موسى به آن حضرت (واوحـیـنـا الـى مـوسى اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتاعشرة عینا ...). واذ استسقى موسى لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا).  و چـون قـوم مـوسـى از او آب خواستند به او وحى کردیم که عصایت را بر سنگ بزن , ازآن سنگ , دوازده چشمه روان شد و هر گروه آبشخور خویش را شناخت . افـزون بر آنچه گذشت , در خصوص استشفاء و توسل به پیامبر (ص ) روایات زیادى وجود دارد که صحابه رسول خدا در مهمترین مشکلاتشان به پیغمبر خدا متوسل مى شدند, آب وضوى حضرت و نیز موى سر مبارکش را براى استشفاء با خودمى بردند, و پیغمبر خدا هم این رفتار را تقریر و امضاء مى فرمود. و بلکه احیانا به شفابودن آنها تصریح مى نمود در اینجا برخى از این روایات و گزارشهاى تاریخى را مى آوریم : 1 - بـخـارى از انـس بـن مـالـک نـقل کرده است که : در عهد رسول خدا (ص ) مردم مدینه دچار خـشکسالى شدند. در روز جمعه هنگامى که پیامبر خطبه مى خواند, مردى برخاست و گفت : اى پیامبر خدا, کشتزارها و چارپایان ما در شرف هلاکتند از خدابخواه که ما را سیراب گرداند, پیامبر (ص ) دست خود را به سوى آسمان بلند کرد و دعافرمود: انـس مـى گـویـد: بـقـدرى بـاران بارید که آب بر منازل ما هم جارى شد, جمعه دیگر همان مرد بـرخـاسـت , و گـفـت : یـا رسول اللّه خانه هاى ما در حال ویران شدن است , از خدابخواه که باران بایستد. پیامبر (ص ) نگاهى به آسمان کرد, باران قطع شد و بر اطراف مدینه بارید  یا رسول اللّه ان اللّه قد نصرک واعطاک واستجاب لک , وان قومک قد هلکوا, فادع اللّه ان یسقیهم . یـا رسـول اللّه , خـداونـد تو را یارى کرده و دعایت را مستجاب مى کند. همانا قوم تو درحال هلاک شدن هستند. از خدا بخواه که آنان را سیراب گرداند... 2 - در صحیح بخارى از ابن عباس و انس بن مالک نقل شده است : ان عـمـر بـن الـخـطاب کان اذا قحط اهل المدینه استسقى بالعباس. هنگامى که قحطى و خشکسالى پدید مى آمد, عمر به عباس عموى پیامبر(ص ) متوسل مى شد تا او دعاکند وباران بیاید و عباس دعا کرد و باران زیادى آمد. 3 - صـحـیـح بـخارى ذیل باب کنیة النبى (ص ) از جعید بن عبد الرحمن روایت مى کندکه دیدم سـائب بین یزید را در سن 94 سالگى همچون جوانى معتدل پس او به من گفت این قدرت جوانى وقوت چشم وگوش را از دعاى رسول اکرم دارم , زیرا من در کودکى مریض شدم خاله ام مرا پیش پیغمبر خدا برد و از آن حضرت خواست براى من دعا کندودعا کرد. 4 - صـحـیـح مـسلم در جلد هفتم در باب قرب النبى (ص ) بالناس وتبرکهم به , از انس بن مالک روایت مى کند که ام سلیم وقتى رسول اللّه در خانه او استراحت مى کردند, عرق بدن آن حضرت را جـمـع مـى کرد براى استشفاء و تبرک جستن براى شفاى کودکان ,حضرت رسول وقتى بیدار شد فرمود: کار صحیحى مى کنى . (در مسند احمد از انس , ج 3, ص 226). 5 - در کتاب تاریخ مدینه آمده است : در هـنـگـام دفـن مـادر على (ع ), پیامبر (ص ) لحظه اى در قبر خوابید و پیراهن خود را هم از تن درآورد و امر فرمود که زیر صورت او بگذارید. وقتى که از ایشان علت این کاررا پرسیدند, فرمودند که پیراهنم را به این خاطر گذاشتم که - اگر خدا بخواهد - آتش به او نرسد. اما خوابیدنم در قبر به این منظور بود که خداوند قبر او را وسیع گرداند. 6 - صحیح مسلم در جلد هفتم در باب قرب النبى (ص ) بالناس وتبرکهم به , از انس بن مالک نقل مى کند که کارگران مدینه هر صبح با جامهایى از آب مى آمدند تا رسول خدابا فروبردن دست در آنها آن آبها را تبرک کند و حضرت چنین مى کرد حتى درروزهاى بسیار سرد. (در مسند احمد, ج 3, ص 137). 7 - صـحـیـح مـسلم در جلد هفتم در باب قرب النبى (ص ) بالناس وتبرکهم به , از انس بن مالک روایت مى کند که دیدم سلمانى سر رسول خدا را مى تراشید و هر موى آن حضرت در دست یکى از صحابه بود که بدان تبرک مى جست . (در مسند احمد, ج 3, ص 137). 8 - در صحیح بخارى در کتاب لباس در باب القبة الحمراء من ادم , روایت مى کند که ابو جحیفه مى گوید رفتم پیش رسول خدا در قبه حمراء ادم و دیدم که بلال آب وضوى پیغمبر را بیرون آورد و مردم براى گرفتن قطره هاى آن با هم مسابقه مى گذارند تا به آنها تبرک جویند. نـکـته دیگر اینکه : فضایل انبیاء, همچون شفا دادن عیسى , که در آیات صریح قرآن وسنت صحیح نبوى بیان شدن , غیر قابل انکار است و اگر فرد وهابى از روى عمد وآگاهى آنها را انکار کند مرتد مـى گردد و زن او خودبخود جدا شده و باید عده وفات نگهدارد, مگر آنکه انکارش از روى جهل و نادانى باشد که نوع عوام آنها چنین هستند. تبرک به پیراهن یوسف (اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه على وجه ابی یات بصیرا). این جامه مرا ببرید و بر روى پدرم اندازید تا بینا گردد. و همه کسان خود را نزد من بیاورید. چون کاروان به راه افتاد پدرشان گفت : اگر مرا دیوانه نخوانید بوى یوسف مى شنوم گـفـتـند: به خدا سوگند که تو در همان ضلالت دیرینه خویش هستى , چون مژده دهنده آمد و جامه بر روى او انداخت بینا گشت .

-----------------------------------------------------------

(تبرک) به معنى مبارک شدن و برکت پیدا کردن است.:

 تبرک، منشأ و مبداء و ریشه قرآنى دارد. زمانى که حضرت یعقوب نبى‏علیه السلام از فراق یوسف نابینا شد، به تصریح قرآن کریم، حضرت یعقوب،
لباس یوسف را بر چشم خود نهاد و بینایى خود را باز یافت؛ «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّى أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»؛ یوسف (12)، آیه 96.؛ «پس چون مژده رسان آمد، آن پیراهن را بر چهره او انداخت؛ پس بینا گردید. گفت: آیا به شما نگفتم که بى‏شک من از (-(عنایت)-) خدا چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید»؟ تبرّک و استشفا به پیراهن یوسف، نمونه‏اى از تبرّک و استشفا به چیزى است که به شکلى، منسوب به اولیاى الهى است.
نقل این داستان توسط قرآن و عدم رد آن، نشان دهنده تأیید آن مى‏باشد.

در تاریخ نبى مکرم اسلام‏صلى الله علیه وآله نیز چنین چیزى اتفاق افتاده است. بر اساس روایات معتبر نزد شیعه و سنى، اصحاب پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله هنگام وضو گرفتن وى، هجوم مى‏آوردند؛ تا هر کسى قطره‏اى از آب وضوى او را به عنوان تبرّک، برگیرد؛ به گونه‏اى که نمى‏گذاشتند قطره‏اى از آب وضوى پیامبرصلى الله علیه وآله بر زمین بریزد و اگر به کسى چیزى نمى‏رسید، از رطوبت دست دیگرى استفاده مى‏کرد. صحیح بخارى، ج 1، ص 33 و ج 7، ص 50؛ مسند احمد، ج 4، ص 329 و 330.
مورد دیگر این که پیامبر قباى خود را کفن فاطمه بنت اسد قرارداد و در قبر او خوابید؛ تا به برکت این عمل، فاطمه بنت اسد از سختى شب اول قبر در امان باشد.
سیره اصحاب، تبرّک جستن به ظرف غذاى پیامبرصلى الله علیه وآله، چاه‏هایى که آن حضرت از آنها آب نوشیده بود و... - چه در زمان حیات او و چه بعد از رحلت وى - بوده است. صحیح بخارى، ج 3، ص 35؛ المغازى؛ فضائل اصحاب النبى، باب مناقب على بن ابیطالب؛ صحیح مسلم، کتاب الجهاد السیر، ح 132؛ صحیح مسلم، کتاب الحج، ح 323 و 326؛ مسند احمد، ج 5، ص 68.
بنابراین، اصل تبرک، جایز است؛ ولى باید توجه داشت که اشیاى متبرک شده، هیچ اختیارى از خود ندارند و هیچ مشکلى را به خودى خود نمى‏توانند از انسان برطرف کنند و حتى حفظ خود آن پارچه‏ها و پرده کعبه و ضریح امام‏علیه السلام با خداوند است.

 اگر تبرّک جستن به قطرات آب ویا ظرف غذاى پیامبرصلى الله علیه وآله، شرک و حرام بود، وظیفه آن حضرت، نهى و بازداشتن اصحاب از این عمل بود؛ چنان که‏
در مورد تصور مردم - هنگام فوت ابراهیم، فرزند آن حضرت - درباره ارتباط خورشید گرفتگى با غم پیامبرصلى الله علیه وآله، وى بر فراز منبر، مردم را از این خرافه‏
نهى فرمود. اصولاً مبارزه با شرک و خرافه‏پرستى، جزء اصلى‏ترین وظایف پیامبران بوده است.
آیا تبرک جستن عامه مردم به بزرگان و یا اشیا، براى پرستیدن آنها شرک است؟
قطعاً چنین نیست؛ حتى اکنون که هر ساله پرده کعبه تعویض مى‏شود، پرده سال قبل را قطعه قطعه مى‏کنند و با تشریفات خاص به عنوان احترام، به کشورها و سفراى آنان هدیه مى‏دهند. سؤال ما این است که معناى این عمل، آیا چیزى غیر از تبرّک است که خود وهابیون آن قدر از آن نهى مى‏کنند؟
حال پیامبران و امامان بدان جهت که بندگان شایسته خداوند هستند، سزاوار احترام و محبتند و احترام و ابراز ارادت به آنان، بدان جهت نیست که براى آنان در مقابل خدا، مقام و ارزشى مستقل قائل باشیم؛ بلکه آنان مستقل از خدا، هیچ چیزى ندارند و همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ایشان، ناشى از آن است که آنان در اوج معرفت، بندگى و عبودیت حضرت حق قرار دارند
و مورد عنایت خاص پروردگار مى‏باشند. بوسیدن ضریح امامان‏علیهم السلام و اولیاى الهى، برخاسته از عشق و محبت نسبت به آنان است؛ همان گونه که عاشق،
هر چیزى را که منتسب به معشوق است، مى‏بوید و مى‏بوسد و به سینه مى‏چسباند. براى زائر امام معصوم‏علیه السلام، سنگ و چوب، ارزشى ندارد. بوسیدن ضریح و در و دیوار حرم، از آن جهت است که منسوب به محبوبش، یعنى امام معصوم‏علیه السلام است. بنابراین، بوسیدن و تبرک جستن، بدون اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت (فاعلیت استقلالى)، شرک نیست.
براساس داورى وهابیان - که صرف بوسیدن و تبرک جستن به آثار اولیاى الهى شرک و حرام است - پیامبر اکرم و اصحابش و نیز یعقوب نبى و همه انسان‏ها - حتى خود وهابیان که فرزندان خود را مى‏بوسند - مرتکب شرک و حرام شده‏اند و فرق گذاردن بین بوسیدن کسى که زنده است و ضریح کسى که از دنیا رفته، دلیل قابل قبولى ندارد؛ اگر شرک است، باید هر دو مورد، شرک باشد.

----------------------------------------

 -----------------------------------------------------------

تبرک در لغت به معنای طلب برکت است و برکت به معنای زیادت در کمال و رشد یا سعادت است.(1) تبرک به چیزی؛ یعنی طلب برکت از طریق آن شیء. و در اصطلاح به معنای طلب برکت از طریق چیزها یا حقیقت هایی است که خداوند متعال برای آنها امتیازها و مقام های خاصی قرار داده است؛ همانند لمس کردن یا بوسیدن دست پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا برخی از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.

حضرت موسی (علیه السلام) قبل از وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آیات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصیّ اش یوشع به ودیعه گذارد. این صندوق نزد بنی اسرائیل بود و آن را از دید مردم پنهان نگه می داشتند. بنی اسرائیل تا مادامی که تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند، ولی هنگامی که گناه کرده و به تابوت بی احترامی کردند، خداوند آن را مخفی نمود

مساله تبرک جویی در کتب ادیان آسمانی

تبرّک در تورات

در عهد عتیق (تورات) در سفر پیدایش پیرامون احوال حضرت یعقوب علیه السّلام در ابواب 24، 27، 32، 48، 49 سخن از تبرّک، برکت، تبریک، فرخی و فرخندگی به میان آمده است.و در باره حضرت یوسف علیه السّلام نیز در ابواب 22، 26 و29 همین مطلب به چشم می‏خورد.(2)

تبرّک در انجیل

در انجیل مرقس می‏خوانیم نان و طعام ، تبرّک یافته و خلق فراوان از آن سیر شده‏اند. (مرقس، باب 8) ودر باب یازده نیز از آن سخن رفته و در باب چهاردهم حضرت مسیح علیه السّلام را متبرّک دانسته است.(2) در انجیل برنابا آمده است که آفریدگان به وسیله پیامبر تبرّک یافته‏اند (فصل 43) چنان که در باره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می‏نویسد: چه فرخنده است آن روزگاری که به زودی در آن روزگار به عالم بیاید.(فصل 44 آیه 27).(3)

 

مساله تبرک جویی در قرآن کریم

کلمه برکت در قرآن کریم با الفاظ گوناگونی به کار رفته است؛ برای افاده این معنا که برخی از اشخاص یا مکان های معینی را خداوند متعال به جهات خاصی نوعی برکت افاضه کرده است، که از آن جمله افاضات معنوی پروردگار به خاندان رسالت، و وجود مقدس حضرت عیسی(ع) می باشد

پروردگار اهل بیت (علیهم السلام)، یا اهل بیت ابراهیم (علیه السلام)  را شایسته نزول برکات خویش دانسته ،ومی فرماید: رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ؛ (4) رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت رسالت است، زیرا خداوند بسیار ستوده و بزرگوار است.

هم چنین درباره پیامبر الهی  حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا؛ (5) و مرا هر کجا باشم برای جهانیان مایه رحمت و برکت گردانید و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد.

لفظ برکت و مشتقّات آن علاوه بر اشخاصی مانند اهل بیت ابراهیم و عیسی(علیهم السلام)، در مورد برخی از اماکن و بخش هایی از زمین یا زمان نیز به کار برده شده است:

از آن جمله خداوند متعال راجع به مکه مکرمه می فرماید: إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ؛ (4) همانا اولین خانه ای که برای مکان عبادت مردم بنا شده مکه است که در آن برکت و هدایت خلایق است.

در رابطه با مسجد الأقصی و اطراف آن نیز می فرماید: سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ؛ (6) پاک و منزه است خدایی که در شبی بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سوق داد که پیرامونش را مبارک و پرنعمت ساخت.

قرآن کریم در تبیین مساله تبرک  جویی ، نشانه هایی تاریخی را یاد آور می شود که  که در امت های دینی پیشین نیز سابقه داشته است.حکایت قرآن کریم از این وقایع و عدم ذم و قبح آنها از سوی کلام وحی ، نشانگر مشروعیت این رفتار و سنت حسنه از سوی پروردگار متعال است ، که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

- خداوند متعال در مورد تبرک حضرت یعقوب (علیه السلام) به پیراهن فرزندش حضرت یوسف (علیه السلام) و فرستادن آن برای پدرش یعقوب (علیه السلام) از قول حضرت یوسف (علیه السلام) می فرماید: اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصیرًا؛ (7) پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده بر روی او افکنید تا دیدگانش بینا شود.

برادران حضرت یوسف (علیه السلام) امر برادر خود را امتثال نموده و پیراهن را برداشته و بر صورت یعقوب (علیه السلام) انداختند. پدری که در فراق فرزندش بر اثر شدّت حزن و زیادی اشک نابینا شده بود. در این هنگام به اذن خداوند متعال چشمان پدر به برکت پیراهن یوسف (علیه السلام) بینا شد. البته خداوند متعال قدرت دارد که این عمل را مستقیماً انجام دهد، ولی از آن جا که عالم عالم اسباب و مسببات است و اسباب نیز برخی مادی و برخی معنوی است، حکمت الهی بر این تعلق گرفته که در انبیا و صالحین و آثارشان برکت قرار دهد تا از این طریق مردم به آنها اعتقاد پیدا کرده و به آنها نزدیک شوند و در نتیجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقربّ پیدا کرده و به ثواب او نائل آیند.

 

از جمله موارد دیگری که قرآن در مورد امت های دینی پیشین به آن اشاره کرده، تبرک جستن بنی اسرائیل به تابوتی است که در آن آثار آل موسی و آل هارون بوده است. خداوند متعال در قرآن کریم قصه پیامبر بنی اسرائیل که بشارت به پادشاهی طالوت داد، این چنین حکایت می کند: إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ؛ (8) نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق(عهد)که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و بازمانده ای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون(در آن)بر جای نهاده اند در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند به سوی شما خواهد آمد.

این تابوت همان تابوتی است که به امر خدا مادر حضرت موسی (علیه السلام) فرزندش را در آن قرار داد و بر روی آب رها نمود، این تابوت در بین بنی اسرائیل احترام خاصی داشت؛ به حدّی که به آن تبرک می جستند. حضرت موسی (علیه السلام) قبل از وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آیات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصیّ اش یوشع به ودیعه گذارد. این صندوق نزد بنی اسرائیل بود و آن را از دید مردم پنهان نگه می داشتند. بنی اسرائیل تا مادامی که تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند، ولی هنگامی که گناه کرده و به تابوت بی احترامی کردند، خداوند آن را مخفی نمود. آنان بعد از مدّتی، آن را از یکی از انبیایشان خواستند؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان کرد و نشانه ملک او، همان صندوق(عهد)بود.

زمخشری نیز در تفسیر خویش صریحا به این نکته اشاره دارد که تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسی(علیه السلام) در صدد قتال برمی آمد آن را بیرون آورده و در منظر بنی اسرائیل قرار می داد تا با دیدن آن آرامش پیدا کرده و در جهاد سست نگردند.... (9) .

بر این اساس، تبرک جستن به آثار اولیاء مسأله ای نیست که هم اکنون گروهی از مسلمانان به آن اعتقاد داشته باشند بلکه این عمل در میان پیامبران از اسلام نیز، مرسوم بوده است، بر اساس تاریخ اسلام و روایات وارده این عمل (تبرک و استشفاء به آثار اولیاء) از صدر اسلام و زمان حیات پر برکت پیامبر رحمت و یاران آن حضرت بوده است. با تحقیق و تنبع در آیات قرآن و سنت نبوی و سیره مسلمین مشروعیت تبرک به آثار اولیاء ثابت می گردد.

خداوند متعال در مورد تبرک حضرت یعقوب (علیه السلام) به پیراهن فرزندش حضرت یوسف (علیه السلام) و فرستادن آن برای پدرش یعقوب (علیه السلام) از قول حضرت یوسف (علیه السلام) می فرماید: اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصیرًا؛ پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده بر روی او افکنید تا دیدگانش بینا شود

از سویی دیگر وهابیان دچار این توهیم شدند که تبرک جویی انسان ، به هر شیء یا هر کس به جز خداوند شرک به شمار می آید، چنانکه در بحث توسل نیز به همین مدعا استدلال می کردند.در جواب این مدعا باید خاطر نشان ساخت که فعل و رفتار کسی که در پی تبرک جستن از آثار انبیاء و  صلحا بر می آید، را هرگز نمی توان با عنوان  عبادت تعبیر نمود، چرا که عبادت فقط زمانی تحقق پیدا می کند که شخص علاوه بر تکریم و تعظیم ،نیت عبادت داشته ، او را مورد پرستش قرار داده و رابطه خویشتن را با وی، رابطه عبد و معبود فرض نماید ، که درمساله تبرک جویی این تعبیر نه تنها بعید، بلکه محال به نظر می رسد. چرا که ادله قرآنی اثبات می کند که تکریم و تعظیم و حتی سجده نمودن ، بدون قصد عبادت، پرستش محسوب نمی شود.به طوری که  خداوند در مساله تکریم والدین  به انسان فرمود: (اَنِ اشْکُرْلی وَ لِوالِدَیْکَ...)(10) برای من و پدر و مادرت شکر کن. آن را عبادت ندانسته است.

 در جایی نیز که خداوند دستور به  سجده در مقابل غیر خود را  صادر نموده است ، این فعل به قید غیر عبادت جایز شمرده شده است،  و هرگز تحقق نیت و فعل عبادت در کار نبوده است.همچنانکه وقتی  فرشتگان را برای سجده بر آدم فرا می خواند، به آنان می فرماید: (قُلْنا لِلْمَلئِکَهِ اسْجُدُوا لاَدَمَ فَسَجَدُوا ... )(11) و نیز در آیه شریفه ای که حضرت یوسف پدر و مادرش را به تخت نشانید و مصریان به خاک افتادند و او را سجده کردند (وَ رَفَعَ اَبَویْهِ عَلی العَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدا)(11) این نوع سجده ها سجده برای پرستش و عبادت نیست بلکه بزرگداشت و تعظیم بود. استثناء و تبرک و سرخم کردن در برابر پیامبران و اولیاء خدا از این قبیل تعظیم و بزرگداشت است نه به قصد عبادت و پرستش.

 

خلاصه سخن

در نتیجه این گفتار روشن می شود که مساله تبرک یک اصل مسلم و پذیرفته شده قرآنی است که ریشه در سیره انبیاء گذشته و کلام وحی دارد که بر اساس قابلیت تکاملی به حسب مقتضای  اشیاء ، به عنوان افاضه معنوی خدای متعال درآن شیء تحقق یافته و توسط دیگران مورد تبرک جویی قرار می گیرد. و تبرک جوینده نیز در این برهه بر اساس تکریم و تعظیم و نه از روی تعبد و پرستش، نیت خویش را در انجام این مساله به کار می گمارد.

-----------------------------------------------------------

روانشناسان چه میگویند؟

روانشناسان غالبا در بررسی علل رفتار در مرحله اول به دنبال علل زیست شناختی و تامین نیازهای روانی هستند و در گام دوم به عوامل محیطی و آموختنی اولویت و در مرحله سوم به عوامل شناختی اهمیت می دهند. [۱] بنا بر مبانی آنان زیارتگاه ها از نظر روانی برای مردم نوعی آرامش روانی ایجاد می کند. زیارت و توسل غالباً رفتاری  جمعی که نیاز به تعلق آدمیان را تأمین می کند و مردم از این رفتار جمعی خوششان می آید و از آن لذت می برند. در کنار آن تفریح، تفرج و سرگرمی به همراه دارد و اصولا در بسیاری مناطق کشور تنها تفریح و سرگرمی سالم مردم زیارتگاه هاست. از گذشته های دور مردم برای رفع خستگی در کنار امامزاده ها که غالبا در مناطق خوش آب و هوا واقع شده بود می رفتند و از هیجان ناشی از دیدارهای دسته جمعی لذت می بردند. زیارت­های از راه دور نیز در بسیاری موارد به همین انگیزه است. اجتماعات هفتگی و ماهانه و سالانه رایج با  انگیزه هایی نظیر برآورده کردن نیاز به تعلق،  ابراز وجود و امثالهم صورت می­گیرد.

روانشناسی اجتماعی در توجیه رفتارهای اجتماعی به همرنگی با جماعت که در آن تبعیت از جمع برای کسب تشویق اجتماعی و دوری از تنبیه اجتماعی، همانند سازی ارادی خود با فرد یا گروه مورد علاقه اجتماعی و درونی کردن رفتار درست و صحیح توجه دارند. [۲] بنا بر این نظر تمایل افراد به رفتن به زیارت، توسل و تبرک تحت تاثیر آثار و نتایج مثبت آن در گروه، همانند سازی خود با فرهنگ عامه و یا به انگیزه رفتار درست صورت می گیرد.

جامعه شناسان چه میگویند؟

به نظر جامعه شناسان، مردم در جوامع ابتدایی با پرسش­هایی از پیرامون خود روبرو بودند که اطلاعات آنان برای پاسخ به آن کافی نبود. پاسخ­های نسنجیده به این پرسش­ها آنان را به بحث زنده انگاری در طبیعت کشانید. به این معنا که به نظر آنان طبیعت پر از ارواح نادیدنی است که همه چیز را در کنترل دارد. این ارواح گاه برای کمک و گاه برای آسیب زدن در امور زندگی انسان مداخله می­کنند. مردم معمولا وقتی خود به جلب محبت و ترحم ارواح موفق نمی شدند به انسانهایی به نام «شَمَن» و روحانی که با آیین و آداب ویژه ارواح آشنایی بیشتری دارند مراجعه می‌کردند. به نظر آنان شامان­ها بیش از مردم عادی قدرت تاثیر بر ارواح و تامین امنیت جامعه را  داشتند و کار شفا بخشی تنها از آنان بر می­آمد. به همین جهت شامان­ها مورد احترام همگان بودند و اینگونه مسائل تدریجا نفوذ خود را  بر کلیه امور  گسترش ­دادند. [۳]

جامعه شناسان «تبرک»، «توسل» و «زیارت» را همچون دیگر رفتارهای اجتماعی غالبا رفتاری تقلیدی می­دانند که ناشی از عادات، سنت ها و فرهنگ جوامع است و از همان طریق نیز آموخته می­شود. مردم از کودکی با این سنت ها و باورها آشنا می شوند و به آنها القا می شود که نوعی روح موثر در برخی اشیاء یا اشخاص وجود دارد که با زیارت و توسل به آن می توان  به زندگی برکت بخشید.

نوع و گستردگی مسئله « زیارت»، « توسل» و « تبرک»، از یک جامعه به جامعه دیگر متفاوت است. شاید بیشتر از هر ملتی مردم هند با این موضوع در ارتباط­ باشند. در میان هندوان عالم پر از اشیا و ارواح و اشخاص مقدس است. مداقه و مطالعه چند ماهه شخصی خود من در کشور هند هم موید همین مطلب بود. تا دیر وقت و گاه تا بعد از نیمه شب صدای دعا، سرود و توسل تنمپل­ها یا معابد بلند بود. باز از سحر تا بالا آمدن آفتاب صدایشان از بلندگوها پخش می شد. غالب مردم هند صبح زود با استحمام و پوشیدن لباس نو، به زیارت به بت خانگی خود می­رفتند و با دادن هدیه و گل به او ادای احترام می‌کردند،  به وی توسل می جستند و بر این باور بودند که شروع زندگی روزانه به واسطه این توسل متبرک می شود.

بسیاری آنان از خانه که بیرون می آیند در مسیر خود به زیارت بت محله می روند و با کندن کفش و شستشو و ادای احترام  به آن محل پا می گذارند. برای هر چند بت در یک معبد یک کاهن روحانی وجود دارد که از بت­ها محافظت می­کند، آنها را تمیز می­کند و تاج گل­های نذری را به آنها هدیه می­کند و به گردنشان می­اندازد. اوست که نذورات مردم را می­پذیرد و به مردم روغن مقدس می­دهد که آنها با استعمال آن خود را متبرک کنند. مردم پس از طواف بتها و یا شرکت در مراسم دعا عقب عقب از معبد بیرون می­روند. بسیاری از مردم هند در خیابان­ها هر جا بتی ببینند جلو آن ها خم می شوند و به او ادای احترام می­کنند.

در اغلب ماشینهای شخصی و عمومی الهه ای هست که به او ادای احترام می­شود. آنان در محل کار خود بت کوچک مخصوص خود را قرار داده اند و گل به او نثار کرده و کار روزانه را با استلام آن آغاز می­کنند و با روشن کردن عود و شمع جلوی او فضایی معنوی به محل کار خود می بخشند.  بر سردرِ اکثر آپارتمانها و مکانها عکس یا مجسمه بتی را می بینید که مایه برکت زندگی است. در هر محله گاه چند معبد وجود دارد حتی در کارخانه ها. در جای جای شهر نیز بت فروشان انواع بتها را به فروش می­رسانند.

قبل از اسلام این تفکر عینا در بین اعراب رواج داشت. شمال، حجاز و جنوب عربستان مردم بت پرست بودند و اشیاء و اجرام مختلف از ماه، خورشید و سنگ و چوب و اشیاء دیگر را وسیله­ای برای تقرب و مایه برکت زندگی می دانستند. پس از اسلام اعتقاد به «زیارت»، «توسل» و «تبرک» البته با ماهیتی متفاوت و بنا بر ادله خود مورد توجه مردم بود.

در میان مذاهب شیعه یا اهل سنت مسلمان که عقاید باطنی بیشتری دارند- این موضوع بیشتر قابل مشاهده است. فرق باطنی اسماعیلی، شیخی و بهائیت به زیارت و توسل و تبرک راغب تر هستند و به آن بیشتر اهمیت می دهند. در بین اهل سنت هم خاصه در میان فرق با گرایش عرفانی این موارد بیشتر قابل مشاهده است.

دین چه میگوید؟

کار دین تبیین علل تحقق رفتار خاص نیست بلکه در صدد تبیین وظایف و تکالیفی است که از جانب خداوند برای بشر فرستاده شده است. وظیفه عالمان دین این است که با رجوع به ادله این وظایف و تکالیف را مشخص کنند و حد و حدود آن را معلوم نمایند. بنابراین برای تبیین زیارت، توسل و تبرک، باید به سمت متون دینی رفت و با فهم آن حدود و ثغور آن را تشخیص داد.

مفهوم زیارت: زیارت به معنای دیدار است. دیدار معمولا برای زنده­­ها معنا داشته و از گذشته های دور برای تحکیم روابط قومی مورد استفاده قرار می گرفته است و نشان از پایبندی شخص به قوم و قبیله داشته و ارزشی اخلاقی به حساب می آمده است. در اسلام نیز صله رحم یک وظیفه واجب و قطع رحم گناهی کبیره  است. اسلام علاوه بر پایبندی به روابط قومی نوعی روابط اجتماعی و سیاسی عقیدتی را نیز مطرح کرد که روابط خونی را تحت الشعاع قرار داد. چنانکه در قرآن کریم آمده است:  به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکى کند، و(لى‏) اگر آنها با تو درکوشند تا چیزى را که بدان علم ندارى با من شریک گردانى‏، از ایشان اطاعت مکن‏. [۴] امیر المومنین(ع) می فرمایند اگر اقوام ما با دین ما می جنگیدند ما نیز با آنها می جنگیدیم: ما در رکاب پیامبر با پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود می جنگیدیم و این کار جز بر ایمان و تسلیم ما نمی افزود. [۵]

در هر صورت مفهوم دیدار و زیارت به عنوان یک وظیفه خونی که در نظام قبیله­ای اعراب مهم تلقی می شد، توسعه پیدا کرد و وظیفه ای فکری و عقیدتی گردید. در اسلام زیارت مومن و هم فکر از عبادات مهم و از شعائری است که موجب تحکیم دیانت است. [۶] طبیعی است که هر چه شخص زیارت شده، از موقعیت دینی بالاتری برخوردار باشد، تحکیم دیانت و گسترش معرفت دینی و الگو پذیری در آن زیادتر بوده و ارزشمند تر است.

در فرهنگ اسلامی برای زیارت قبور پیامبر، ائمه و اولیاء الهی و مومنین هم ارزش بسیار در نظر گرفته شده است چرا که زیارت قبور نیز علاوه بر یادآوری مرگ، نوعی پیوند عاطفی، فکری و معنوی شخص با شخص زیارت شده با انگیزه الهی را در بر دارد و برای تحکیم شعائر دینی و روابط برادرانه ضروری است. طبیعی است که در این میان ارزش زیارت قبر رسول خدا، ائمه اطهار(ع) و بویژه سید الشهدا(ع) سفارش بسیار دارد. باید توجه داشت که در اسلام جایی برای زیارت غیر انسان از جن، فرشته، ماه، خورشید، سنگ، چوب، و در و دیوار ولو اینکه متعلق به پیامبر یا امام باشد وجود ندارد. [۷]

مفهوم توسل: توسل یعنی نزدیکی یافتن، التماس و درخواست. مفردات راغب، وسل را رسیدن به چیزی با میل و اشیاق معنا کرده است. تفاوت وسل و وصل در این است که در وسل نوعی اشتیاق به وصل مطرح است ولی در وصل رسیدن اعم از اینکه با اشتیاق و یا بدون اشتیاق باشد کاربرد دارد.

در قرآن کریم دو آیه در مورد توسل با تعبیر وسیله آمده است. یکی جنبه نهی از وسیله دارد و یکی امر به وسیله کرده است. به نظر می رسد آیه اول، آیه دوم را تفسیر می کند. در آیه اول آمده است:  ای پیامبر بگو کسانى که به جاى خدا معبود خود پنداشتید، (اعم از ملائکه،  جن و بت ها، یا عیسی بن مریم، مریم و عزیز) را بخوانید. ولی بدانید که آنها نه اختیارى دارند که از شما زیانی را دفع کنند و نه می توانند بلایى را تغییر دهند. آنان که مى‏خوانند، خود به سوى پروردگارشان وسیله و دستاویز می جویند تا کدام منزلتی نزدیک­تر به دست بیاورند. آنان خود به رحمت وى امیدوارند، و از عذابش مى‏ترسند، چرا که عذاب پروردگارت همواره در خور پرهیز است. [۸]

توضیح اینکه مشرکین برای کسب منفعت و دفع ضرر به سراغ غیر خدا می رفتند. خداوند می فرماید: این موجودات انسانی یا غیر انسانی که شما به آنها توسل می جویید نه توان دفع ضرر و نه توان عطای منفعت به شما را دارند، وقتی اینها انتظارات شما را برآورده نمی کنند چه دلیلی دارد که آنان را بخوانید. خداوند می فرماید پس که  موجودی که قدرت مستقل ندارد و خود به دنبال کسب تقرب به خداست شایسته این نیست که از او انتظار دفع ضرر و کسب نفع داشت و این عمل شرک است.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان از این آیه دو نکته مهم در مورد توسل استفاده کرده است:

الف) دعا، توسل و درخواست در حقیقت باید از موجود مستقل در قدرت یعنی خداوند انجام شود و از غیر خدا که قدرت مستقل ندارند نباید چیزی درخواست کرد.

ب‌)   کسانی که تقرب به وسیله می جویند و عبادت وسیله می کنند، و در نتیجه عبادت خدا و تقرب به خود خدا را ترک می کنند مشرک هستند ولی اگر خدا را بخوانند و خدا را عبادت کنند و به خدا تقرب بجویند مانعی ندارد. [۹]

قرآن کریم در آیه دوم نیز به موضوع توسل اشاره کرده ولی این بار به توسل امر کرده است و می فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید؛ و با وسیله به او تقرب جویید؛ و در راهش جهاد کنید، باشد که رستگار شوید. [۱۰] مفسرین قرآن از این آیه برای وسیله سه معنا را در نظر گرفته اند:

۱- وسیله به معنای مقام قرب یا منزلی از منازل بهشت. در اینجا با استفاده از روایات برخی وسیله را بالاترین درجه بهشت دانسته اند. چون در کلام رسول خدا(ص) آمده است که حضرت از مردم خواسته اند که آنها ایشان را دعا کنند که خداوند به ایشان آن مقام را عنایت کند: اللهم آتِ محمداً الوسیله، یعنی خدایا به محمد وسیله عنایت کن. این معنا از آیه دوم با آیه قبل ارتباطی ندارد و گویا در این آیه از مردم خواسته شده است که با تقوا سعی در رسیدن به آن مقام کنند.

۲- وسیله به معنای دستاویز، سبب و میانجی. بین این معنا و آیه قبل می توان نوعی رابطه برقرار کرد و گفت خداوند می خواهد بگوید ملائکه، جن، عیسی(ع)، مریم و عزیز که موضوع پرستش واقع می شدند خود به خدا توسل می جویند، ای مومنین شما هم به خدا توسل جویید و از هر وسیله­ای که شما را به خدا نزدیک می­کند تنها به عنوان یک پل عبور بهره ببرید.  الف و لام جنس الوسیله می گوید از کل آنچه که می دانید شما را به خدا نزدیک بهره ببرید. در حدیث قدسی است که هیچ چیز  بهتر از عمل به واجبات بنده را به خدا نزدیک نمی کند. [۱۱] در این تفسیر گویا خداوند خواسته است که بگوید ای مومنین با عمل به فرامین خدا و ترک آنچه خداوند نهی فرموده است به خدا تقرب جویید.

۳- واسطه بین خود و خدا گرفتن: برخی از مفسرین وسیله را در این آیه به معنای رجوع به مقربین جهت دعا، شفاعت و تامین حاجت از خدا دانسته اند. آنان بر اساس برخی روایات علی(ع) و فرزندان او را وسیله و دستاویز رسیدن به حاجات معرفی کرده اند به این معنا که آنان را واسطه در درخواست از خدا می دانند. موید این برداشت در نظر مفسرین روایتی است که شخصی بیمار شده و برای رفع آن در پی وسیله، خدمت امام سجاد(ع) رسید و از ایشان خواست که برای وی  دعا کنند تا وی شفا پیدا کند. حضرت فرمود: یا من دعا می کنم تو آمین بگو و یا تو دعا کن تا من آمین بگویم. حضرت دعا کردند و او آمین گفت و شفا یافت. از ابوهریره نیز روایت شده که آدم از خدا آموزش گرفت که اگر حاجتی داشتی نور پنج تن را وسیله دعای خود قرار بدهد. [۱۲]

باید توجه داشت که ما در قرآن کریم و روایات قطعی اهل بیت دستوری در این زمینه دریافت نکرده ایم تا از پیامبر(ص) یا ائمه(ع) درخواست حاجت کنیم و این کار را به عنوان یک وظیفه شرعی و عبادی انجام دهیم. نهایت چیزی که هست این است که از آنها بخواهیم به دلیل تقرب آنان به خدا برای ما دعا کنند و آنها از خدا بخواهند که خداوند حاجات ما را برآورده سازد.

خداوند در قرآن کریم خطاب به مومنین می فرماید خود از خداوند طلب مغفرت کنید:« از خداوند آمرزش خواهید که خدا آمرزنده مهربان است‏ [۱۳] خداوند مومنین را اینگونه توصیف می کند که: «آنان چون کار زشتى کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد مى‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى‏آمرزد؟ » [۱۴] او برای مومنین عزت را پسندیده می داند [۱۵] و شایسته نمی داند آنان در مقابل هر کس و هر چیز جز خودش به ذلت بیفتند.

برخی گناهان علنی، با اعتراف گنهکار و استغفار پیامبران برای آنان از خداوند همراه بوده است، مثل برادران یوسف که به پدر خود گفتند: «اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطا کار بودیم‏. او در پاسخ گفت به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش خواهم خواست، که او آمرزگار مهربان است [۱۶] خداوند خطاب به پیامبر اسلام(ص) نیز اینگونه فرمان داده است که: «براى گناه خویش آمرزش جوى‏؛ و براى مردان و زنان با ایمان طلب مغفرت کن‏؛ و خداست که فرجام و مآل هر یک از شما را مى‏داند [۱۷]

به فرموده خداوند در قرآن کریم استغفار رسول خدا(ص) برای کفار و افرادی که  فاسق و گنهکار هستند بی فایده است مگر اینکه خود در درون خود تحول ایجاد کنند، چنانچه می فرماید: « چه براى آنان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى یکسان است‏، حتى اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید، چرا که آنان به خدا و فرستاده‏اش کفر ورزیدند، و خدا فاسقان را هدایت نمى‏کند[۱۸]

نتیجه اینکه توسل به پیامبر(ص) یا اهل بیت(ع) و یا کسانی که یقین به مقرب بودن آنان داریم برای آینکه آنها از خدا در خواست حاجات ما کنند اشکالی ندارد ولی باید توجه داشت که این موضوع به معنای این نیست که فکر کنیم آنان خود گناه می بخشند، حاجت روا می کنند، رزق و روزی می دهند و گرفتاری­ها را برطرف می کنند.

برخی عنوان می کنند که خدا حرف ما را نمی خواند و به ما توجه ندارد چون ما گنهکاریم، پس باید به غیر خدا رو آوریم تا آنان به اصطلاح پارتی ما شوند. گویا این افراد به آیات قرآن ایمان ندارند و فکر می کنند آنچه آنان کشف کرده اند نعوذ بالله خدا نمی دانسته است که بیش از ۲۰۰ آیه محکم و روشن در مورد ممنوعیت تمسک به غیر خدا و خواندن غیر خدا برای بشر فرستاده است.  باید گفت چه پارتی قوی تر از خود خدا که توبه کنندگان را دوست دارد و بر این موضوع تصریح دارد که «خدا از هر چیز به آدمیان نزدیک تر است، صدای آنان را می شنود و به آن پاسخ می گوید [۱۹] با وجود این چرا فکر می کنیم چیزهای دیگر به ما از خدا نزدیک تر هستند و خدا صدای ما را نمی شنود و به ما پاسخ نمی گوید. خداوند به همه مومنین امر فرموده است که آنان خود مستقیما از خدا درخواست و طلب آمرزش کنند و البته به پیامبر هم امر فرموده است که اگر از تو خواستند که برای آنان طلب آمرزش کنی، طلب آمرزش کن.

مفهوم تبرک: راغب اصفهانی در مفردات آورده است: هر چه خیر و فزونی  و زیادتی نامحسوس دارد برکت الهی می گویند. برکت خیر کثیر الهی و رشد معنوی است. این خیر محسوس نیست، همچون مثل صدقه که گفته شده است با صدقه مال کم نمی شود. [۲۰] از نظر ظاهری اگر شما دو هزار تومان داشته باشید و هزار تومان آن را به مستحق دادید هزار تومان بیشتر برای شما باقی نمی ماند ولی خیری الهی در باقیمانده این پول پیدا می شود که گویی شما همان دو هزار تومان یا بیشتر را داشته اید. بنابراین به چیزی مبارک می گویند که این خیر کثیر معنوی در آن باشد.

تبارک الله [۲۱]، یعنی بروز برکت خدا و شدت خیر او. انزلناه مبارک، [۲۲] یعنی بزرگی و پاکی و تقدس را نازل کردیم، بکه مبارک، [۲۳] یعنی  شهر مکه دارای زیادی ثواب، رفاه حال و امنیت. و هذا الکتاب انزلناه مبارک، چون خداوند برکت برای قاری آن قرار داده است که برکت دنیا و آخرت است. انس با قرآن باعث عمل به قرآن و پاکی و طهارت نفس می شود و معارف نظری و عملی عزت دنیا و سعادت آخرت. [۲۴] مبارک اسم مفعول بارک، بارک علیه، بارک فیه، بارک له، جعل له البرکه.

اگر تبرک را به معنای خود ثواب زیارت بدانیم، در روایات به آن اشاره شد و اگر به معنای تقرب ناشی از توسل به معنای سه گانه فوق بدانیم، قرآن به آن اشاره داشت ولی اگر تبرک را آن چیزی بدانیم که در بین مردم رواج دارد و مردم سعی دارند با تماس خود با اشخاص یا اشیایی به صورت اتوماتیک آثار مثبت معنوی از آن به دست آورند، به چنین چیزی در قرآن و روایات اشاره نشده است.

برخی برای مشروعیت این نوع تبرک به معجزات و کرامات ارادی اولیای الهی تمسک کرده­اند. کارهایی که آنان به اذن خدا انجام داده اند مثل شفای چشم یعقوب(ع) با پیراهن یوسف(ع)، یا شفای چشم درد امیر المومنین(ع) با آب دهن پیامبر(ص). ولی باید توجه داشت که روشن نیست که این پیراهن یا دیگر پیراهن های حضرت یوسف(ع) با تماس با چشم هر کوری این خاصیت را حفظ کند و چشم هر کوری را شفا دهد. در این صورت یوسف می توانست پیراهن های خود در محلی نصب کند تا ثواب شفای همه کورها را به دست آورد. اینکه یک پیراهن در یک مورد بخصوص این کارایی را داشته به معنی آن نیست  که همه پیراهن­های او و در همه جا و برای همه کس چنین ویژگی را پیدا کند. کوری را که عیسی(ع) شفا می بخشید نیز همین طور و حالت معجزه دارد و به اذن الهی بوده است. اگر پیامبر با آب دهان خود درد چشم علی(ع) را در جریان جنگ خیبر شفا بخشید . [۲۵] به معنای این نیست که آب دهان پیامبر(ص) این خاصیت را داشته است بلکه در این حالت خاص نوعی کرامت از جانب رسول خدا و با اذن الهی انجام گرفته است.

برای حجیت بخشی به تبرک عامیانه گفته شده است که برخی از مسلمانان به آب وضوی پیامبر(ص) و به موی پیامبر تبرک می جستند یا خلیفه دوم به عباس عموی پیامبر(ص) تبرک می جست بنابراین تبرک مشروع است. ولی باید همین جا تاکید کنم که ما وظایف دینی خود را از قرآن و سنت معصومین می گیریم نه از عملکرد مردم. رفتار مردم حجت شرعی ندارد. رهبران سیاسی که رنگ و بوی دینی دارند معمولا تا هنگامی که بر سرکار هستند مردم به آنان تبرک می جویند و به محض اینکه جو  عوض شد گاه مورد لعن و نفرین هم قرار می گیرند. شاه  اسماعیل صفوی و شاه عباس نمونه های روشن بر این مدعا هستند. در هر صورت رفتارهای نامعقول مردم که در بسیاری موارد با سکوت متولیان دینی روبرو می شود کم نیست. مردم در جریان تشیع جنازه امام خمینی(ره) پارچه های تابوت امام را تکه تکه کردند و تابوت را شکستند و اگر  عده ای مانع نمی­شدند معلوم نبود که چه کارهای دیگری بکنند. آیا این دلیل بر این مدعاست که باید برای هر عالم دینی دیگر نیز چنین کرد؟ این مسئله اختصاص به جوامع مذهبی ندارد، نگارنده به چشم دیده که خانم جوانی که  ظاهر تحصیل کرده هم به نظر می رسید از درب ورودی مقبره اتاتورک لائیک در آنکارا  شروع به بوسیدن کرد و این کار را تا در و دیوار و  قبر اتاتورک ادامه داد.  متاسفانه مردم به دلیل بی اطلاعی و سکوت علمای دین به هر چیز مرتبط با دین تبرک می جویند و اثری معنوی از آن انتظار دارند.

در کشور ما هم مرزی برای «زیارت»، «توسل» و «تبرک» وجود ندارد و از جانب عالمان دینی نیز حد و حدودی برای آن تعیین نشده است. متاسفانه عالمان دینی این مرزها را روشن نمی کنند و مسائل اعتقادی از این دست را بیش از اینکه در دست عالمان متعهد واگذارند، تولی آن را به مداحان بی سواد و احساسات عوامانه و متصدیان امور تحصیلکرده اما عوام صفت تفویض کرده اند. در حالی که به جای توجیه رفتار عوام، عالمان محقق باید روشن سازند که آنچه که مردم مقدس می دانند و به آن تمسک می جویند تا چه حد مطلوبیت و تقدس شرعی دارد و انتظار مردم از آنها تا چه اندازه به جا و درست است. واقعا تماس با کدام یک از این اشیا  می تواند معنویت بخشد و یا رفع حاجت کند، تبرک دهد و شفا بخشد؟ کدام آیه یا روایت مجوز این را صادر کرده است که در زیارتگاهها به ضریح و در و دیوار، غذای مرتبط با آنان و حتی افراد شبیه سازی شده آنها و چماق نگهبان و جاروی دست فراش تبرک جست؟ آیا صرف امام زاده بودن، ولو با چندین واسطه و اینکه حتی برخی از آنان در مقابل راه ائمه(ع) بوده اند، دلیل توسل و تبرک است؟ توسل و تبرک به نوزادان و کودکان امام که حتی اثبات تاریخی آنان نیز دشوار است، چه دلیلی دارد؟ متاسفانه به کرات دیده می شود در مناطق مختلف درخت ها، و کوه ها و غارها تقدیس موضوع توسل و تبرک مردم قرار می گیرد حال آنکه مشروعیت همه آنچه که یاد شد به شدت محل پرسش است.


[۱] انگیزش و هیجان، رابرت فرانکن، گروه مترجمان، نشر نی، ۱۳۸۴، ص ۴۹-۵۶

[۲] روانشناسی اجتماعی، الیوت ارونسون، حسین شکر کن، انتشارات رشد، ۱۳۷۱، ص۱۷- ۳۵

[۳] جامعه های انسانی، پاتریک نولان و گرهارد لنسکی، ناصر موفقیان، نشر نی، چ۱،  ۱۳۸۰ ص۱۷۰ و۱۷۱

[۴] «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا؛ عنکبوت، ۸

[۵] وَلَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صلى الله علیه وآله، نَقْتُلُ آبَاءَنا وَأَبْنَاءَنَا وَإخْوَانَنا وَأَعْمَامَنَا، مَا یَزِیدُنَا ذلِکَ إلاَّ إِیمَاناً وَتَسْلِیماً، وَمُضِیّاً عَلَى اللَّقَمِ وَصَبْراً . نهج البلاغه خطبه ۵۶

[۶] برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ارزش و ثواب زیارت مومنین به کتاب اخلاق دینی در اندیشه دینی بخش «دیدار برادران» نوشته نگارنده مطالعه شود.

[۷] برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ارزش و ثواب زیارت ائمه اطهار بویژه سید الشهداء (ع) کتاب کامل الزیارات ابو القاسم قولویه القمی متوفی ۳۶۸ هجری مطالعه شود.

[۸] ‏. قُلِ ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَلاَ تَحْوِیلاً؛ أُولَـئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا سوره الاسراء آیه ۵۶ و ۵۷

[۹] المیزان، ج۱۳، ص۱۲۹-۱۳۰

[۱۰] یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ و َابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ سوره مائده آیه ۳۵

[۱۱] : ما تَقَرّب الی عبدی بشیء احب الیّ مما افترضته علیه تفسیر التحریر و التنویر، ج۵ ص۹۷ ابوالفتوح رازی، ج۲، انتشارات کتابخانه مرعشی نجفی، ۱۴۰۴قم ، ص۱۴۴-۱۴۵

[۱۲] منهج الصادقین، ملا فتح الله کاشانی، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۶، ص۲۲۴ و ۲۲۵

[۱۳] وَاسْتَغْفِرُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ سوره البقرة آیه ۱۹۹

[۱۴] وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ سوره آل عمران آیه ۱۳۵

[۱۵] و لله العزه و لرسوله و للمومنین و لکن المنافقین لا یعلمون. سوره منافقین، آیه ۸

[۱۶] قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیۤ ۖ إِنَّهُ, هُوَ ٱلْغَفُورُ ٱلرَّحِـﻴـمُ سوره یوسف آیه ۹۷ و ۹۸.

[۱۷] فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَمَثْوَاکُمْ سوره محمد آیه ۱۹

[۱۸] اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ سوره التوبة آیه ۸۰  و سوره المنافقون آیه ۶

[۱۹] وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ. سوره البقرة، آیه ۱۸۶٫ و هرگاه بندگان من‏، از تو در باره من بپرسند، (بگو) من نزدیکم‏، و دعاى دعاکننده را -به هنگامى که مرا بخواند- اجابت مى‏کنم‏، پس (آنان‏) باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.

لا ینقص مالٌ من صدقه . معجم تفسیر مفردات الفاظ القرآن، سمیع عاطف الزین، دار الفریقیه العربیه، بیروت۲۰۰۱٫ ص۱۰۷

[۲۱] سوره اعراف، آیه ۵۴

[۲۲] سوره انعام، آیه ۹۲آ

[۲۳] سوره آل عمران، آیه۹۶

[۲۴] تفسیر التحریر و التنویر، ج۶، موسسه تاریخ العربی، بیروت۲۰۰۰، ص۲۱۶-۲۱۷

[۲۵] سیره ابن هشام، مغازی واقدی و صحیح بخاری، ۱۴۰۱، ج ۳، ص ۳۵

 

------------------=================-----------------------

آیا توسل و تبرک به غیر خدا و زیارت قبور و مسح درب و دیوار حرم، شرک و بدعت محسوب نمی‌گردد؟ آیا پیامبر(ص) مسلمانان را از این نوع کارها نهی نکرده است؟

پاسخ: 

از منظر مبانی فکری و عقیدتی همه فرقه‌های اسلامی، ماهیت شرک حقیقتی روشن و مشخص است که در قالب‌های مختلف و در مقابل توحید متجلی می‌شود و انواع و اقسام گوناگونی همچون: شرک در الوهیت، ربوبیت، خالقیت، فاعلیت و. . . پیدا می‌کند؛ حال باید دید آیا توسل به امامان معصوم و تبرک به حرم امامان و مسح در و دیوار حرم، رفتاری مشرکانه است یا خیر؟
این گونه اعمال، به هیچ وجه مصداق شرک نیست؛ زیرا توسل شیعه به امامان معصوم و انبیای الهی(ع) ماهیتی کاملاً توحیدی دارد و به علاوه، در منابع دینی هم به‌وضوح مورد تأیید قرار گرفته است.
برای توضیح بیشتر ابتدا لازم است تأملی در ماهیت توسل در نظر شیعه داشته باشیم؛ توسل، به معنای تقرب و نزدیکی به یک چیز از طریق اخذ وسیله و مانند آن است؛‌(1) یا به عبارت دیگر، مدد جستن از وسیله‌ای برای رسیدن به مقصود است؛ این معنا از توسل منطبق بر سنت خداوند در زندگی عادی بشر است؛ چون به صورت طبیعی انسان برای رسیدن به هدف باید به اسباب و وسایل یا واسطه‌ها متوسل شود.
خداوند به مقتضای لطف و رحمت بی‌انتهای خویش، اسباب سعادت مردم را از طریق وسایطی فراهم کرده؛ هر چند خداوند توانا است که به طور مستقیم تمام عالم را اداره کند و نیاز به واسطه‌هایی برای انتقال فیض ندارد، اما سنت الهی بر این تعلق گرفته که جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و عوامل اداره نماید و فیض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا کند. به همین دلیل، امام صادق‌(ع) می‌فرماید: «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛‌(2) خداوند پرهیز دارد که امور و اشیا را از غیر طریق علل و سببش جاری سازد. » بر این اساس، انسان در همه کارهای زندگی(مادی یا معنوی) به اسباب و وسایل توسل می‌جوید.
در زندگی عادی و بشری، انسان به اسباب و علل که وسیله و واسطه جهت رسیدن به مطلوب هستند، متوسل می‌شود؛ مثلاً مریض می‌شود و به پزشک و دارو متوسل می‌شود و از طریق آن‌ها به شفایی که از جانب خداوند است، می‌رسد؛ یا گرسنه می‌شود و از طریق توسل و بهره‌مندی از غذاهای گوناگون خود را سیر می‌نماید و. . . ؛ بدیهی است که در هیچ یک از این امور، نه جایگاه خداوند مخدوش می‌شود و نه رفتار انسان برای دفع حوایجش مشرکانه تلقی می‌گردد.
در امور معنوی نیز خداوند برای اعطای فیض خویش، راه‌ها و اسبابی را مشخص کرده است، مانند: نماز، روزه، نیکی به یتیم، خدمت به مردم و.... ما معتقدیم که از جمله اسباب و عوامل نزول فیض و رحمت الهی و تقرب به خداوند، بهره‌مندی از وجود انسان‌های به حق رسیده(امامان و پیامبران) است. خداوند این راهکار را نیز برای نتیجه‌گیری در این عرصه قرار داده است؛ همان گونه که در نزول برکات مادی مثلاً شفا را در دارو قرار داده و به پزشک‌، آگاهی برای درمان انسان‌ها را عطا نموده است.
پس اگر عملی مشرکانه و به دور از ساحت توحید به حساب آید، موضوع مادی و معنوی یا دنیوی و اخروی بودن آن دخالتی نخواهد داشت و این عنوان، مربوط به ماهیت عمل است. در نتیجه، اگر واسطه قرار دادن برخی انسان‌ها برای رسیدن به حوایج معنوی و تقرب به خداوند شرک باشد، توجه و تقرب به پزشک جهت درمان بیماری یا موارد مشابه هم رفتاری مشرکانه محسوب می‌گردد؛ امری که ضرورت عقل و منابع نقلی و سیره متشرعه به هیچ وجه آن را نمی‌پذیرد.
به علاوه، چنان که در گذشته اشاره شد، ریشه اصلی توسل به غیر خداوند در قرآن کریم آمده:
«
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ؛‌(3) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید و با وسیله به او توسل جویید‌. »
با توجه به این‌که کلمه وسیله در آیه اطلاق دارد، شامل همه اموری می‌شود که انسان را برای تقرب الهی یا دریافت حاجت از خداوند کمک می‌کند، بنابراین، همان طور که برای گرفتن حاجت به اعمالی چون نماز و روزه و درود به پیامبر متوسل می‌شویم یا مکان‌هایی مانند خانه خدا و حطیم و مسجد النبی و. . . را واسطه و وسیله رسیدن به مقصود قرار می‌دهیم، می‌توانیم به ارواح مطهر پیامبر‌(ص)، اولیای الهی و بندگان صالح نیز متوسل شویم و آن‌ها را در پیشگاه خداوند شفیع قرار داده و قرب الهی یا قضای حوایج خود را از خداوند بطلبیم؛ همان گونه که استفاده کردن از ابزار و وسایل مادی منافاتی با توکل بر خداوند ندارد؛ بلکه در راستای توکل است.
در نتیجه، درخواست وساطت از اولیای الهی بر آن مبنا استوار می‌گردد که ما این عمل را در راستای درخواست از خود خداوند قلمداد می‌نماییم و تمام قدرت و اراده و توانمندی این بزرگواران را در طول قدرت و اراده و خواست خداوند می‌دانیم. پس کمک خواستن از ایشان، همانند استفاده از هر وسیله دیگری است که خداوند برای آن قدرت تاثیرگذاری و برطرف کردن مشکلی برای ما را قرار داده است که اثر‌بخشی آن هیچ منافاتی با قدرت و اراده الهی ندارد.
پس همه خواستن‌های ما از این واسطه‌ها، عین درخواست از خود خداوند است و تفاوت ماهوی ندارد و همه این امور،
نوعی عبادت و توجه به خداوند محسوب می‌گردند؛ همان گونه که خود خداوند برای عبادت خود بندگان را به سوی نمادها و مظاهری چون کعبه و. . . فراخوانده است؛ آیا می‌توان گفت وقتی خدا هست، دیگر چرا توجه به کعبه و طواف بر گرد او؟
ممکن است گفته شود خداوند تا آن حد به انسان نزدیک است که برای تقرب به او و یا رسیدن به برخی از نتایج مطلوب و مورد نظر هیچ نیازی به کمک خواستن از امور دیگر نیست؛ چون خود فرموده:
«
نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید؛‌(4) ما به او [انسان] از رگ قلبش نزدیک‌تریم‌» و به علاوه، در سوره حمد بر استعانت انحصاری از خود او در لسان مؤمنان تأکید نموده است: « إِیَّاکَ نَسْتَعین؛‌(5) تنها از تو یارى مى‏جوییم‌. » پس واسطه قرار دادن غیر خدا در این مسیر بی‌معنا است.
در پاسخ به این اشکال می‌گوییم اگر این گونه است، پس چرا خداوند خود برخی از اعمال و عبادات را به عنوان وسایلی برای رسیدن به نتیجه مطلوب و ابزار دیگری برای استعانت به ما معرفی می‌فرماید؟ چنان‌که در قرآن تأکید می‌نماید:
«
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛‌(6) اى افرادى که ایمان آورده‏اید! از صبر‌(و استقامت) و نماز، کمک بگیرید. » آیا منطقی است بگوییم وقتی خود خدا هست، کمک گرفتن از نماز چه معنایی دارد؟
به علاوه، اگر برای تقرب به خداوند و توجه به او نیاز به هیچ واسطه دیگری نبود، چرا خداوند خود برای وساطت پیامبر در طلب مغفرت از خداوند برای گنهکاران تأثیر و نتیجه قائل است؟ و در قرآن آمده است:
«
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما؛‌(7) اگـر آنـان هنگام ستم بر خویشتن، نزد تو مى‌آمدند و از خدا درخواست آمرزش مى‌کردند و پیامبر نیز براى آنان طلب آمرزش مى‌نمود، خدا را توبه‌پذیر و مهربان مى‌یافتند. »
یا در داستان برادران حضرت یوسف، درخواست وساطت در استغفار و طلب بخشش از درگاه خداوند صراحتاً از جانب برادران گنهکار در نزد پدرشان نقل شده است که گفتند:
«
یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ؛‌(8) اى پدر ! براى ما استغفار کن که ما خطا کار بودیم. »
حضرت یعقوب نیز این تقاضا را نه تنها انکار نکرد، بلکه به آن‌ها قول مساعد داد و فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی؛ به‌زودى براى شما از درگاه خداوند تقاضاى آمرزش مى‏کنم. »
از این قبیل آیات به‌خوبی روشن می‌شود که:
نفس توجه و کمک خواستن از واسطه‌های آبرومند در درگاه خداوند، همانند استفاده از ابزارهایی تأثیرگذار در نتیجه‌گیری برای امور مورد نظر است و این امر، هیچ منافاتی با قدرت و خواست و اراده الهی و توحید او در مرتبه ربوبیت و فاعلیت و استعانت ندارد؛ همان گونه که همه موحدان برای رسیدن به بهبودی از بیماری‌ها، دست به دامان درمان و دارو می‌شوند و این امر را با قدرت خداوند و شفا‌بخش بودن او، مخالف نمی‌دانند.
البته برخی عالمان وهابی در برابر این آیات صریح و حکم عقل نکته‌ای عجیب را مطرح می‌سازد و آن این‌که این قبیل نمونه‌های قرآنی درخواست از افراد زنده بود که قدرت بر کمک داشتند، نه به افراد مرده که چنین توانی ندارند؛ در نتیجه، درخواست از مردگان شرک است !!
در پاسخ به این ادعای عجیب باید گفت:
ما معتقدیم که ائمه‌(ع) شهید از دنیا رفته‌اند و قرآن کریم تصریح نموده که شهدا زنده‌اند و برخی امور را چون زندگان، بلکه بهتر از بسیاری از زندگان درک می‌کنند و می‌دانند:
«
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون؛(9) آن‌ها را که در راه خدا کشته شدند، مرده مپندارید؛ بلکه آنان زندگان‌اند و نزد خدای شان روزی می‌خورند. »
طبق این آیات معلوم می‌شود که شهدا بعد از مرگ، مثل سایر مردم نیستند؛ بلکه دارای حیاتی خاص‌اند و از برخی امور که در دنیا می‌گذرد، آگاه می‌شوند و آثار و اثرشان در دنیا باقی و برقرار است.
اگر این مدعای شما صحیح باشد، چرا در تشهد نماز خطاب به رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ سلام داده مى‏شود: «السلام علیک ایها النبى و رحمة الله و برکاته»؟!
اگر مرده‏ها سخن زنده‏ها را نمى‏شنوند، چرا در روایات آمده است: پیامبر‌(ص) هرگاه به زیارت مرده‏ها می‌آمده، با آنان این‏گونه سخن می‌گفته: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لَاحِقُونَ.... »‌(10)
آیا عقیده به این‌که انسان پس از مرگ، هیچ سخنى نمى‏شنود، مخالف روایاتى نیست که در صحیح بخارى آمده که پیامبر‌(ص) فرمود: «شخصى که از دنیا رفته، صداى کفش مردمى را که براى تشیع جنازه‏اش آمده‏اند، مى‏شنود. »؟!(11)
با توجه به مطالب مذکور باید بگوییم که درخواست از غیر خداوند متعال زمانی بوی شرک دارد که ما درخواست‌شونده را مستقل از خداوند متعال و در عرض خداوند متعال بدانیم؛ اما اگر درخواست‌شونده را مستقل از خداوند متعال ندانیم و او را وسیله‌ای برای استجابت دعا قرار دهیم، نه تنها با شرک منافات ندارد؛ بلکه در آیات و روایات نمونه‌های فراوانی از این گونه اعمال یافت می‌شود که دلالت بر جواز و مطلوبیت آن دارد؛ چنان‌که در کتاب صحیح بخاری که نزد اهل سنت اصح کتب بعد از قرآن است، نقل شده که خلیفه دوم در جریان طلب باران به عموی پیامبر‌(ص) متوسل شده و گفته: « اللهم إنا کنا نتوسل إلیک بنبینا فتسقینا وإنا نتوسل إلیک بعم نبینا فاسقنا‌؛‌(12) خدایا! ما به واسطه پیامبران به سوی تو متوسل می‌شویم. پس ما را سیراب نما و ما به واسطه عموی پیامبرمان به سوی تو متوسل می‌شویم، پس ما را سیراب نما‌. »
اما مسئله تبرک به قبور و در و دیوار و ضریح هم یک اصل روشن قرآنی دارد و آن این‌که برخی از اشیا و اجسام به واسطه موقعیت خاص و شرایط ویژه‌ای که می‌یابند، مقدس و متبرک و ارزشمند می‌گردند؛ همانند سنگ‌های خانه خدا که در موارد بسیار با سنگ‌های جدید تعویض شد و یا پرده خانه خدا که هر ساله تعویض می‌شود؛ اما به محض قرار گرفتن بر روی این خانه با عظمت، مقام و مرتبه‌ای خاص و حرمتی بالا می‌یابد که مؤمنان به آن چسبیده و خود را بدان متبرک می‌سازند؛ نظیر این موارد در سنگ حجر الاسود یا جلد و صفحه قرآن و. . . هم دیده می‌شود و البته موارد متعدد بسیار دیگری نیز می‌توان برای آن یافت.
ما معتقدیم همه آنچه به اولیای الهی منسوب می‌شود، مانند مکان زندگی یا محل دفن و. . . به دلیل این انتساب می‌تواند واجد همین تقدس و ارزش باشد؛ البته بدون آن‌که در این مسئله نوعی افراط و خروج از مبانی فکری و رفتارهای عملی مشرکانه و نوعی پرستش تحقق بپذیرد. در واقع، همان گونه که حقیقت پیامبر به روح الهی او است و جسم او به دلیل همراهی با این روح بلند ارزش می‌یابد و دست او بوسیدنی است، همین بدن در هر کجا دفن گردد، لازم الاحترام است و مکان دفن او و ضریح او نیز متبرک و ارزشمند و لازم الاحترام خواهد بود.
حقیقت این عمل، چیزی جز تکریم حقیقت روح نبوی و جایگاه نبوت نیست و شیعیان نیز در تکریم مکان دفن پیامبران و امامان جز این امر را قصد نمی‌کنند و به هیچ وجه، از این تکریم و تقدیس نوعی هم‌عرضی این بزرگواران با خداوند را به مخیله خود راه نمی‌دهند و به همین دلیل، در هنگام نماز در یکی از بزرگ‌ترین زیارتگاه شیعیان در مشهد الرضا ـ علیه السلام ـ جمعیتی قریب به یک میلیون پشت به حرم و بارگاه، و رو به قبله به نماز می‌ایستند و اصولاً در این حرم و حرم‌های دیگر در وقت نماز، درب ورودی ضریح بسته می‌شود و همه متوجه عبادت واجب خود می‌شوند.
البته مسئله تبرک به اشیای منتسب به اولیای الهی، دارای شاهد قرآنی نیز هست؛ آن‌جا که حضرت یوسف پیراهن خود را برای استشفای چشم پدر می‌فرستد و می‌گوید:
«
اذْهَبُوا بِقَمیصی‏ هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‏ وَجْهِ أَبی‏ یَأْتِ بَصیرا‌؛(13) این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیندازید، بینا مى‏شود!‌» روشن است که الیاف این پیراهن با سایر پیراهن‌ها تفاوتی ندارد؛ اما انتساب آن با پیامبر الهی و اتصال آن با آن بدن مطهر، خاصیتی خاص به او می‌دهد که می‌تواند چشمی نابینا را بینا نماید. پس اصل تبرک این گونه اشیا، مبنای قرآنی نیز دارد.
با این توضیحات روشن می‌شود که این عمل، بدعت نیز محسوب نمی‌گردد؛ چون ابن حجر عسقلانی از علمای بزرگ اهل سنت در تعریف بدعت می‌نویسد:
«
البدعةُ ما أُحدثَ و لیس له أصل فِی الشرع، و ما کانَ له أصل یدلّ علیه الشّرع فلیس ببدعة؛‌(14) بدعت، چیزى است که‌(پس از پیامبر) پدید آمده باشد و ریشه از آن و حکم جواز آن در شریعت یافت نشود. » در نتیجه، آن چیزى که دلیل و ریشه‏اى در دین دارد، بدعت نخواهد بود؛ بر این ساس، از آن‌جا که این گونه اعمال ریشه دینی دارد و مصداقی از اصل کلی قرآنی در تعظیم شعانر الهی است که فرمود: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب؛‌(15) هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دل‌ها است‌»، نمی‌توان آن را بدعت دانست؛ بلکه امری دینی و منطبق بر اصول مورد قبول دین است.
به علاوه، بر فرض که آن شکل تعظیم و تکریم در اسلام سابقه نداشته باشد، باز رواج مصادیق جدید برای تعظیم شعائر در زمان‌های مختلف به معنای بدعت نیست؛ همان گونه که برای تعظیم کعبه در گذشته پرده‌ای ساده بر آن افکنده می‌شد، اما امروزه برای این امر کارخانه‌ای بزرگ ساخته شده که با استفاده از الیاف طلا و نقره و تجهیزاتی کاملاً مدرن و به روز این امر را انجام می‌دهند. این‌ها تغییر مصادیق برای یک اصل دینی است و نمی‌تواند بدعت باشد.
و اما در خصوص نهی پیامبر از این امر در منابع مورد قبول شیعه چنین چیزی وجود ندارد و خود معصومان بر زیارت قبور و تکریم و تعظیم آن تأکید و تشویق می‌فرمودند؛ اما در منابع اهل سنت روایتی بر این مضمون وارد شده که: «اللهم لا تجعل قبرى وثنا لعن الله قوما اتخذوا قبور أنبیائهم مساجد؛‌(16) خدایا قبر مرا بت قرار نده و لعنت خدا بر قومی که قبور انبیای خود را مسجد قرار دادند. »
در خصوص این روایت، فارغ از این‌که منبع آن از منظر مبانی شیعی مورد قبول نیست، از نگاه اهل سنت نیز تأملاتی وجود دارد:
1.
افرادی که در سند این حدیث قرار دارند، یا ضعیف هستند و یا مجهول؛ مثلاً عبدالوارث نزد علمای رجال اهل سنت مردود است؛ چون قَدَری مسلک بوده است. و ابو صالح، مردّد بین ضعاف و ثقات است و عبدالله بن عثمان، منکر
الحدیث و ابن بهمان، شناخته شده نیست. پس حدیث از نظر سند اشکال دارد.
2.
این حدیث هیچ دلالتی بر حرمت نماز و دعا در جوار قبور ندارد؛ زیرا اشاره به رفتار برخی پیروان دیگر ادیان دارد
که به هنگام مرگ فردی از صالحان خود، مسجدی روی قبرش بنا می‌کردند و تمثال‌هایی روی آن می‌گذاشتند و به سوی آن تصاویر و قبر سجده می‌کردند و این معنا، ارتباطی به خواندن نماز برای خداوند و رو به کعبه در کنار قبور صالحان ندارد.
این نکته‌ای است که بزرگان اهل سنت نیز آن را تأکید کرده‌اند.
قرطبی می‌گوید:
«
اِنَّما صوَّر اوائلهم الصور لیتأنسوا بها ویتذکّروا أفعالهم الصالحة فیجتهدون کاجتهادهم ویعبدون عند قبورهم ثمّ خلَّفهم قوم جهلوا مرادهم و وسوس لهم الشیطان، إن اسلافهم کانوا یعبدون هذه الصور ویعظّمونها فحذّر النبی عن مثل ذلک؛‌(17) در این اقوام ابتدا پیشینیانشان تصاویر افراد صالح را تهیه می‌کردند و بر قبورشان می‌نهادند تا با آن انس بگیرند و اعمال صالحه آن‌ها را به یاد آورند و همانند آن‌ها در اعمال صالح تلاش و کوشش نمایند، و در کنار قبور آن‌ها به عبادت می‌پرداختند؛ اما اقوام پس از ایشان، منظور گذشتگانشان را درک نکرده و شیطان نیز ایشان را وسوسه نمود که گذشتگان آن‌ها این تصاویر را می‌پرستیدند و همین تصاویر را تعظیم می‌نمودند. به همین جهت، پیامبر از نظیر این عمل نهی نمود. »
بیضاوی نیز می‌گوید:
«
لمّا کانت الیهودوالنصاری یسجدون لقبور الأنبیاء تعظیما لشأنهم ویجعلونها قبلة یتوجّهون فی الصلاة نحوها واتخذوها اوثاناً، لعنهم النبیّ(ص). . . ؛‌(18) وقتی یهود و نصاری به قبرهای پیامبران خود به جهت تعظیم مقام آن‌ها سجده می‌کردند و آن‌ها را قبله نمازهای خود قرار می‌دادند و این قبور را همانند بت ساختند، پیامبر ایشان را لعن نمود.... »
به همین جهت، طبق نظر علمای اهل سنت نیز این روایت نمی‌تواند دلیل بر حرمت توجه به قبور و نماز خواندن در کنار آن‌ها باشد؛ هرچند بدون این روایت هم به حکم اصول و مبانی اسلامی به منزله بت قرار دادن قبور و پرستش و سجده بر آن‌ها یا قبله قرار دادن مقابر حرام و رفتاری مشرکانه است.
پی‌نوشت‌ها:
1.
خلیل بن احمد فراهیدی، العین، دار الهجره، 1409ق، ج 7، ص 298، ماده وسل.
2.
ثقة الاسلام کلینى، الکافی، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365ش، ج 1، ص 183.
3.
مائده(6)، آیه 35.
4.
ق(50)، آیه 16.
5.
فاتحه(1)، آیه 5
6.
بقره‌(2)، آیه 153.
7.
نساء‌(4)، آیه 64.
8.
یوسف(12)، آیه 97.
9.
آل عمران(3)، آیه 169.
10.
مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 1، ص 218.
11.
بخاری، صحیح بخاری، بیروت، دار ابن کثیر، الیمامة، 1407ق، ج 1، باب المیت یسمع خفق النعال، ص 448.
12.
همان، ص 342، ح 964.
13.
یوسف(12) آیه 93.
14.
ابن حجر العسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، دار إحیاء التراث العربی، بیروت. بی‌تا، ج 5، ص 156، ج 17، ص 9.
15.
حج(22)، آیه 32.
16.
أحمد بن حنبل، المسند، مؤسسة قرطبة- القاهرة، ج 2، ص 246، ح 7352.
17.
العینی الحنفی، عمده القاری شرح صحیح البخاری، نرم‌افزار مکتبة الشامله، ج 6، ص 457.
18.
همان، ج 6، ص 458.

-------------------------------

کلمه برکت در قرآن کریم به الفاظ گوناگون به کار رفته است، برای افاده این معنا که برخی از اشخاص یا مکان‌ها یا زمان‌های معینی را خداوند به جهات خاصی برکت افاضه کرده است؛ بنابراین ما نیز می‌توانیم از برکات استفاده کنیم، اما با این اعتقاد که همه چیزها و کارها به اذن و مشیت الهی است

-------------------------------------------------------

------------------------------------------------------------------------

تبرک مشروع از منظر قرآن و حدیث انواعی از تبرک است که نزد عموم مسلمانان حتی وهابیان صحیح می‌باشد که از جمله جواز آن تبرک می‌توان به اسم خداوند متعال، تبرک به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله، تبرک به تلاوت قرآن کریم و تبرک به پیامبر در زمان حیات ایشان اشاره کرد.

وهابیان در دو مورد از تبرک، با دیگران اختلاف دارند و آن را جایز نمی‌دانند؛ یکی تبرک به آثار پیامبر پس از وفات در غیر منصوص و دیگری تبرک به غیر پیامبر است، همچون مسأ‌له مسح کردن و دست کشیدن بر قبور اولیای الهی و حتی پرده خانه کعبه و دیوار کعبه، که آنها حکم به حرمت و شرک بودن این عمل کرده‌اند و حتی به مقابله فیزیکی می‌پردازند.
در بخشی از کتاب درباره فضیلت سجده بر تربت حضرت سیدالشهداء(ع) می خوانیم:

«شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء (رحمه الله) در بیان حکمت استحباب سجده بر تربت حسین ( علیه السلام ) می‌فرماید:

از جمله اغراض و مقاصد عالی در استحباب سجود بر تربت حسین ( علیه السلام ) آن است که نمازگزار هنگامی که پیشانی خود را بر تربت می‌گذارد به یاد فداکاری و عشق بازی امام حسین ( علیه السلام ) در پیشگاه الهی می‌افتد و اینکه چگونه یک انسان می‌تواند در راه عقیده و مبدأ، این‌گونه فداکاری کرده و با ظالمان مقابله کند. و از آن جا که سجود بهترین حالات یک بنده نزد خداوند است، مناسب است که در آن حالت به یاد ارواح پاک و طیب و طاهری بیفتد که جانشان را در راه معشوق فدا کردند. در این هنگام و با این تفکّر، حالت خضوع و خشوع در انسان ظاهر می‌شود و دنیا و آنچه در آن است در نظرش حقیر جلوه می‌کند و حالتی عرفانی و معنوی در نفسش نسبت به خداوند متعال حاصل می‌شود، همانند حالتی که برای امام حسین ( علیه السلام ) و اصحابش حاصل شده است. و این به جهت توسل و ارتباط با امام حسین ( علیه السلام ) از طریق تربت اوست. از همین رو در روایات می‌خوانیم که سجده بر تربت حسین ( علیه السلام ) حجاب‌های هفت‌گانه را پاره می‌کند. پس در حقیقت سجده بر تربت حسین ( علیه السلام ) سرّ صعود و عروج از تراب به ربّ الارباب است...

عبدالرزاق مقرّم ( رحمه الله ) می‌نویسد:

از جمله اسلوب‌هایی که اهل بیت ( علیهم السلام ) به جهت شناساندن مظلومیّت امام حسین ( علیه السلام ) به مردم به کار گرفته‌اند، امر به سجود بر تربت حسینی ( علیه السلام ) است، زیرا از مهم‌ترین اسرار آن این است که نمازگزار هر روز در وقت نمازهای پنج‌گانه‌اش هنگامی که چشمش به تربت حسینی ( علیه السلام ) می‌افتد به یاد امام حسین ( علیه السلام ) و فداکاری‌های او، و اصحاب و اهل بیتش می‌افتد و معلوم است که یادآوری این چنین الگوهایی از حیث روان‌شناسی اثر تربیتی و معنوی عجیبی در نفس انسان خواهد گذاشت...»

وهابیت و تبرک

علی اصغر رضوانی

--------------------------------------------------

-----------------------------------------------------------------------------

 آیا «توسل» به معصومین با توحید عبادی منافاتی ندارد؟
توسل مسلمانان به معصومین(ع) که برای جلب نعمتهای اِلاهی صورت میگیرد، با توحید عبادی منافات ندارد؛ چنانکه انسان تشنه برای رفع عطش به طرف چشمه سار میرود و اگر بنشیند و عمداً به طرف آب نرود و دعا کند که تشنگی او برطرف گردد، سیراب نمی شود؛ زیرا تنها وسیله رفع تشنگی، آب زلال است.

پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین و سایر معصومین(ع) در رفع حوایج انسان، مجرای نعمت و فیض اِلاهی اند و رجوع به آنان مانند رجوع به آب زلال برای رفع عطش است...
از اینرو، امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:

هنگام دعا ابتدا بر اهل بیت(ع) صلوات بفرستید تا در اثر ریزش نعمت و رحمت اِلاهی بر آنان به شما نیز نعمت برسد «إذا کانت لک إلی الله سبحانه حاجةٌ فابْدأ بمسألة الصّلوة علی رسوله(ص) ثم سل حاجتک فإنّ الله أکرم مِن أنّ یُسأل حاجتین ،فیقضی أحداهما و یمنع الاخری» (نهج البلاغه، حکمت 361).

اگر توسل درست تحلیل شود، نه با توحید ناب مخالف است و نه مستلزم شرک یا محظور دیگر است؛ چون خواستن از اهل بیت یعنی؛ درخواست از خدا، از مسیر کسانی که مجرا و مظهر فیض اویند...

نیایشهای امام سجاد(ع) در «صحیفه سجادیه»، محفوف به صلوات بر اهل بیت(ع) است و این، احترامی ساده و تأدبی اعتباری یا نظیر ناقوس کلیسا نیست؛ بلکه ادبی دینی آمیخته با عقل، و عجین با برهان است؛ زیرا گرچه خدای سبحان به همه چیز محیط است، لیکن همگان این استعداد را ندارند که مستقیماً از ذات ربوبی مستفیض شوند.

از اینرو، ذوات مقدس معصومین(ع) واسطه تنزّل نعمت و رحمت اِلاهی برای ما هستند.
تردیدی نیست که اینگونه معارف برای اصحاب معارف، مفاتیح غیب است و برای گرفتاران حجاب غفلت و تعصب، مغالیق غیب است؛ چنانکه کلید دو لبه دارد که باگرداندن آن به جهتی خاص، مفتاح است و در بسته را میگشاید و با چرخاندن آن به سوی دیگر، مِغْلاق است و درِ باز را میبندد.
آیات قرآن و روایات معتبر، برای مفسری که دارای قلبی طاهر و روشن است، کلیدِ درِ گنجینه های معارف اِلاهی است که به روی او گشوده خواهد شد؛ چون امام سجاد(ع) میفرماید: «ایات القرآن خزائن العلم فکلّما فتحت خزانة فینبغی لک أن تنظر فیها» (بحار، 89/216).

اگر کلید فهم مطالب به جهت صحیح آن چرخانده شود، با هر آیه ای، درِ مخزنی از مخازن اِلاهی گشوده شود، بنابراین معارفی چون مظهریت و توسل، در پرتو برخورد صحیح با قرآن، و با دلی پاک کاملاً روشن است..

---------------------------------------------

توسل

توسل به عزیزان درگاه الهی، میان مسلمانان جهان، اعم از شیعیان و اهل سنت، رواج دارد و از روزی که آیین اسلام از زبان پیامبر (ص) ابلاغ شد، مشروعیت آن نیز اعلام گردید . تنها در قرن هشتم هجری، ابن تیمیه، با آن مخالفت برخاست و پس از دو قرن محمد عبدالوهاب راه او را پی گرفت و توسل به اولیای الهی را نامشروع و بدعت خواند. این در حالی است که حتی برخی از بزرگان وهابیت، از جمله آلوسی بغدادی، درباره توسل گفته اند : توسل به مقام صالحان، اعم از پیامبر و غیر پیامبر مانعی ندارد، به شرط آن که بدانیم که فرد نزد خدا دارای مقامی است.
فقیهان و محدثان بزرگ کتابهای پرشماری در این باره نوشته اند. برخی از این کتاب ها عبارت اند از :
1.
الوفاء فی فضائل المصطفی، نگارش ابن جوزی (متوفای 597) ؛ نویسنده در این کتاب، بابی ویژه به نام «توسل به پیامبر و استشفا به قبر شریفش» گشوده است .
2.
مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الأنام، نگارش محمد بن نعمان مالکی (متوفای 973) .
3.
البیان و الاختصار ؛ نگارش ابن داود مالکی شاذلی؛ نویسنده از توسل عالمان و صالحان به رسول گرامی اسلام مطالبی نقل است.
4.
شفاءالسقام، نگارش تقی الدین سبکی (متوفای 756)؛ وی در این کتاب از توسل به پیامبر به شکل زیبایی دفاع کرده است .
5.
وفاء الوفاء لاخبار دارالمصطفی ، نگارش سید نور الدین سمهودی (متوفای 911) ؛ وی در جزء چهارم این کتاب درباره توسل بحث کرده است.
6.
المواهب اللدنیة، نگارش ابو العباس قسطلانی (متوفای 932) وی در این کتاب درباره توسل بحث کرده است.
7.
شرح المواهب اللدنیة، نگارش مصری زرقانی مالکی (متوفای 1122) ؛ بخشی از جلد هشتم این درباره توسل است.
8.
صلح الاخوان، نگارش خالدی بغدادی (متوفای 1299) وی افزون بر این کتاب رساله ای ویژه در رد بر آلوسی نوشته که پس از درگذشت او در سال 1306 چاپ شده است.
9.
کنزالمطالب، نگارش عدوی حمزاوی (متوفای 1303) .
10.
فرقان القرآن، نگارش عزامی شافعی قضاعی، این کتاب به ضمیمه اسما و صفات بیهقی در 140 صفحه چاپ شده است.
11.
سبیل الرشاد من أراد السداد، نگارش شیخ جعفر کاشف الغطاء (متوفای 1227) .
12.
کشف الارتیاب عن اتباع محمد بن عبد الوهاب، نگارش سید محسن جبل عاملی (1282-1373).
13.
الغدیر، نگارش علامه امینی (متوفای 1390) ؛ جلد پنجم این اثر مباحث مفصلی درباره توسل است.
 در سال های اخیر، مخالفان توسل با انتشار کتاب هایی، توسل به صالحان را نوعی اختلاف میان سنی و شیعه جلوه می دهند؛در حالی که اختلاف در این موضوع، ربطی به تسنن و تشیع ندارد؛ بلکه اختلافی است میان پیروان ابن تیمیه و دیگر فرقه های اسلامی. لذا اگر ابن تیمیه و پیروان نو ظهور او را به شمار نیاوریم کلیه فرقه های اسلامی در اصل توسل هیچ اختلافی با هم ندارند.


از زمان پیامبر گرامی تا به امروز، همه مسلمانان جهان، جز پیروان وهابیت، به آثار رسول اکرم (ص) تبرک می جستند. دانشمند اهل سنت طاهر مکی، با شواهد قطعی تاریخی این مطلب را در رساله ای که در 1385 قمری چاپ کرده، به اثبات رسانده است . رساله وی تبرک الصحابة بآثار رسول الله (ص) نام دارد که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
مالک، پیشوای مالکیان، تبرک به قبور را جایز دانسته است.
احمدبن حنبل، پیشوای حنبلیان در میان اهل سنت است که از قداست بالایی برخوردار است . فرزند او عبدالله می گوید: از پدرم پرسیدم : شخصی دست بر منبر رسول خدا می زند و از این طریق تبرک می جوید و به امید پاداش آن را می بوسد. پدر در پاسخ گفت : اشکال ندارد.
احمد بن محمد مقری مالکی (متوفای1041) در کتاب خویش به نام فتح المتعال داستانی از ولی الدین عراقی نقل می کند که گفت:
 استادم ابوسعید نقل کرد: در یک کتاب قدیمی که به خط ابن ناصر بود، چنین آمده بود: از امام احمد، درباره بوسیدن قبر پیامبر و تبرک پرسیدیم. او گفت : مانع ندارد. ابن ناصر یادآور می شود که من این نسخه را نشان ابن تیمیه دادم .او از گفتار احمد در شگفت ماند . من به او گفتم : در این مساله شگفتی نیست، امام احمد کسی است که پیراهن شافعی را شست و آبی که با پیراهن را نشسته بود نوشید! اگر معرفت او به علمای چنین باشد، طبعاً نسبت به بالاتر از آن ها بیش از این ها خواهد بود تا چه  رسد به آثار  پیامبران .

------------------------------------

به گواهی آیات نورانی قرآن، نظام آفرینش بر محور علت ها و معلول ها، یا اسباب و مسبَّبات می گردد و پدیده ها بر روی هم اثر می گذارند. در عین حال، مجموع این نظام، وابسته به خدا بوده و در پرتو خواست و ارادۀ او، پابرجا است و به سر انگشت اشاره او، تمامی قالب ها فرو می ریزد. تمامی اجزای نظام آفرینش که به صورت علت و سبب تجلی می کند، سپاه الاهی است و به فرمان او انجام وظیفه می کنند و از شمار این سپاه، جز خدا کسی آگاه نیست. (مدثر، آیه 31) بنابراین، خواست خداوند، آن است که بشر در عین اعتقاد به این که همه چیز از جانب خداوند است، با فراهم آوردن اسباب و وسایل به مقاصد خویش دست یابد.

این اصل و ضابطه، بر امور معنوی نیز حاکم است؛ بنابراین، فیض الاهیِ هدایت، غالباً به طور مستقیم از خدا به انسان نمی رسد، بلکه راهنمایی خدا، با ایجاد اسبابی مانند فطرت و آفرینش، عقل و خرد، پیامبران و رسولان، و عالمان و دانشمندان صورت می پذیرد.

کوتاه نظرانی که دیگران را در فراهم آوردن اسباب نکوهش می کنند و آن را با توکل و رازقیت خداوند منافی می دانند، فهمشان در معارف قرآنی کوتاه است و معارف باریک اسلامی را درست درنیافته اند. کوبیدن درهای اسباب و اصرار بر به دست آوردن آن ها، با توکل و توحید در آفریدگاری و کردگاری، کم ترین منافاتی ندارد؛ زیرا در دیده یکتاپرست تحصیل گر، هر گونه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از آن ها، مظهر ارادۀ فاعل مطلق و خالق جهان است و به اذن او تحقق می یابد. در واقع هیچ یک از اسباب در تاثیر مستقل نیستند.

در این راستا، میان خواسته های مادی و معنوی نیز تفاوتی نیست و از همین روی قرآن دستور می دهد که جامعۀ با ایمان، به دنبال فراهم آوردن وسیله برود. (مائده، آیه 35)

بنابراین، خواست خداوند آن است که بسیاری از نیازها را از طریق همین اسباب برآورده سازد. البته در عین حال، راه درخواست مستقیم از پروردگار نیز بسته نشده است. در نتیجه، از آن جا که این راه ها را خود پروردگار به مردم معرفی کرده است، نه تنها توسل، نوعی بی احترامی به مقام الاهی تلقی نمی شود، بلکه امری پسندیده است و امتثال امر الاهی به شمار می آید.

=

آیا مصادیقی از تبرک جستن در میان صحابه و مسلمانان عصر رسالت مشاهده می شود؟
این گونه مصادیق،در تاریخ اسلام بارها و بارها ذکر شده است و در اینجا برای نمونه مواردی چند را بر می شماریم :
1.
کام برداری کودکان صحابه ؛ هرگاه در مدینه کودکی متولد می شد، او را به حضور پیامبر می آوردند . حضرتش کام او را با خرما بر می داشت و برای او دعا می کرد . ابن حجر می گوید : هر نوزادی که پس از هجرت، در مدینه چشم به جهان گشود، پیامبر حتماً او را دیده است، زیرا صحابه پیامبر، مقید بودند کام فرزندانشان به دست مبارک پیامبر برداشته شود . عاشیه می گوید :کودکان را می آوردند و پیامبر، آنان را تبرک می کرد . عبدالرحمان بن عوف می گوید : برای کسی مولودی نمی شد مگر این که آن طفل را به حضور پیامبر می آوردند و ایشان درباره او دعا می کرد. وقتی عبدالله بن عباس متولد شد، پیامبر و اهل بیت او در شعب ابی طالب به سر می بردند؛ پیامبر کام او را با آب دهان خود برداشت.
2.
تبرک صحابه به نوازش پیامبر (ص)؛ این تنها کودکان نبودند که با کام برداشتن پیامبر (ص) متبرک می شدند ؛ بلکه بزرگان نیز اصرار می ورزیدند که پیامبر دست بر سر آنان بکشد و آنان را متبرک سازد . زیاد بن عبدالله از کسانی که پیامبر درباره او دعا کرد و دست بر سر وی نهاد و آن گاه آن را تا بینی او کشید . شاعر درباره فرزند او گفته است :
یابن الذی مسح النبی براسه                           و دعا له بالخیر عند المسجد
ای پسر کسی که پیامبر دست بر سر او نهاد و او را در مسجد دعا کرد.
3.
تبرک به آب وضو و غسل پیامبر(ص) ؛یکی از کارهای رایج در دوران زندگی رسول خدا (ص) این بود که یاران، به آب وضو و غسل او تبرک جسته و اجازه نمی دادند قطره ای از آن به زمین بریزد ، و اگر زیاد بود آن را می خوردند، و گرنه به صورت خویش می مالیدند.
عروة بن مسعود ثقفی، نماینده قریش در صلح حدیبیه، این منظره را دید و به سران قریش یادآور شد و گفت : یاران محمد، برای به دست آوردن آب وضوی او به زد و خورد می پرداختند . نه تنها به آب وضو و غسل او، بلکه به باقی مانده آب و غذای او و حتی به کاسه ای که از آن آب خورده یا چاه هایی که از آن آب نوشیده بود و نیز تبرک می جستند .
4.
تبرک به قبر پیامبر (ص) ؛ مروان بن حکم وارد مسجد شد . دید مردی صورت خود را بر قبر پیامبر نهاده است . مروان گردن او را گرفت و پس کشید  و به او گفت : می دانی چه می کنی ؟ آن مرد سر برداشت و معلوم شد که ابو ایوب انصاری، صحابه بزرگ و میزبان پیامبر است . وی در پاسخ مروان گفت : من به سوی سنگ نیامده ام من آهنگ پیامبر کرده ام . ولی ای مروان از پیامبر  شنیده ام که فرمودند : آن گاه که دین را صالحان رهبری می کنند، بر آن گریه نکنید ؛ آن گاه گریه کنید که رهبران از نااهلان باشند. یعنی تو و خاندان اموی.
این داستان ، نشان از آن دارد که یاران پیامبر، با گذاردن صورت بر قبر شریف پیامبر ، تبرک می جستند و کسانی چون مروان بن حکم که مهر پیامبر را بر دل نداشتند، با آن مخالفت می کردند.
بررسی تاریخ مسلمان در صدر اسلام به روشنی نشان می دهد که تبرک بر آثار به جای مانده از پیامبر (ص) یا آثار منتسب به ایشان، جزو فرهنگ اسلامی بوده اند ،آنان درصدد دستیابی به فیض الهی از این راه بوده اند همچنان که فیض الهی به یعقوب از طریق یوسف رسید . نیز مهر و مودت آنان به پیامبر اکرم سبب می شد که آنچه به او منتسب بود را گرامی می داشتند ؛ بنابراین تمام آثار آن حضرت را ، از جمله زره، شمشیر، کلاه خود، کفش، مو، ناخن و کاسه هایی که در آن آب نوشیده یا کوزه هایی که از آن سیراب شده، و چاه هایی که از آن آب نوشیده است، با عنایت تمام حفظ می کردند و به عصا و لباس های آن بزرگوار تبرک می جستند، و پیوسته خاتم انگشتر او در میان آیندگانشان دست به دست می گشت.


اشکالات مطرح شده

برخی عنوان می دارند که آیات بسیاری از قرآن، گواهی می دهند که مسلمان نباید غیر خدا را بخواند ؛ اینان این دو آیه را به گواهی می گیرند :
فلا تدعوا مع الله أخذ
پس هیچ کس را با خدا مخوانید
ان الذین تدعون من دون الله عباد امثالکم
در حقیقت کسانی را که به جای خدا می خوانید، بندگانی امثال شما هستند.
بی پایه ترین اشکال در توسل، همین اشکال است که متأسفانه مخالفان، ناجوانمردانه به آن تمسک می جویند. چرا که این آیات، درباره مشرکانی است که بت های خود را اله و مدبر می دانند ، نه مسلمانانی که پیامبر را بنده خدا و فریادگر توحید می خوانند. بنابراین هدف از نفی خواندن غیر خدا همراه با خدا یا بدون خدا، خواندن های همراه با عبادت و پرستش است که از اعتقاد به الوهیت خوانده شده سرچشمه می گیرد.
در کتاب های مخالفان توسل، آیاتی که درباره توسل، آیاتی که درباره توسل مشرکان به خدایان دروغین وارد شده، در یک جا گرد آمده و همه بر مسلمانان متوسل به ارواح مقدس تطبیق داده شده است . در حالی که این آیات از دو نظر خارج از بحث است :
1.
درباره مشرکان است، نه یکتا پرستان ؛
2.
به دلیل اعتقاد مشرکان به ربوبیت بتان، خواندن و خضوع آنان رنگ عبادت داشته است ؛ در حالی که مسلمانان به سبب پاکی اعتقادشان، خضوعشان نوعی تکریم و توسل به سببی است که خداوند معین کرده است.
در زیر بخشی از این آیات را که مخالفان در نوشته ها و سخنرانی های خود بر آن تکیه می کنند ، بیان می کنیم تا روشن شود چگونه این  عده آسمان و ریسمان را به هم بافته و به تحریف موضوعی آیات پرداخته و آیه های مشرکان را بر کار مسلمانان تطبیق می کنند :
و الذین یدعون من دونه لایستجیبون لهم بشیء
و کسانی که [مشرکان] جز او می خوانند، هیچ جوابی به آنان نمی دهند.
و الذین تدعون من دونه لایستطیعون نصرکم و لا انفسهم ینصرون
و کسانی که به جای او می خوانید نمی توانند شما را یاری کنند و نه خویشتن را یاری دهند.
ان الذین تدعون من دون الله عباد امثالکم
در حقیقت، کسانی را که به جای خدا می خوانید بندگانی امثال شما هستند
و الذین تدعون من دونه ما یملکون من قطمیر
و کسانی را که به جز او می خوانید ، مالک پوست هسته خرمایی [هم] نیستند.
قل اتدعوا من دون الله ما لاینفعنا و لایضرنا
بگو آیا به جای خدا چیزی را بخوانیم که نه سودی به ما می رساند و نه زبانی.
و لا تدع من دون الله ما لا ینفعک و لایضرک
به جای خدا، چیزی را که سود و زیانی به تو نمی رساند ، مخوان
این آیات، کوچکترین ارتباطی با توسل در اسلام ندارد و این، با نگاهی هر چند مختصر به تفاسیر و شأن نزول آیات دریافته می شود. آیات، مربوط به بت پرستان است که معتقد بودند عزت و ذلت، نفع و ضرر در دست خدایان دروغین شان است، و نصرت و پیروزی در جنگ از آن آنان است. از این جهت آن ها را عبادت می کردند تا از این مزایا بهره مند شوند. در حالی که متوسلان مسلمان، فرسنگ ها از این عقیده دورند و هر گونه نفع و ضرر، و پیروزی و شکست را از آن خدا می دانند، و هرگز خضوع آنان ناشی از اعتقاد به الوهیت معصومان نیست ؛ بلکه از این نظر است که آنان بندگان ممتاز خدا هستند و خداوند به آنان در اثر بندگی خالصانه شان، مقام و منزلتی ویژه بخشید است. چنان که درباره موسی(ع) می فرماید : و کان عندالله وجیها
و درباره مسیح (ع) می گوید : وجیها فی الدنیا و الاخرة
این وجاهت، عطیه ای الهی است که نتیجه آن، منزلت و تقرب نبی الهی است .

****************************************

آیا آیه‌ای در قرآن کریم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟

 

در مبحث توسل در فهرست پرسش های شیعه متوسل شدن برادران یوسف به حضرت یعقوب و توسل به شخص پیامبر اسلام هر ده مورد به استناد قرآن در زمانی اتفاق افتاده که آن پیامبران حیات ظاهری داشتند و هنوز رحلت نکرده بودند ؛ لذا به دنبال آبه ای می گردم که توسل به مرده در آن به نوعی مطرح شده باشد .

 

پاسخ :


 

آیه 64 سوره نساء :

 

وَلَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحیماً


 

اگر ایشان وقتی به خودشان ظلم کردند نزد تو آیند پس از خداوند طلب بخشایش کنند ورسول خدا هم برای ایشان طلب بخشایش کند به تحقیق خداوند را توبه پذیر وبخشنده خواهند یافت .

 

همانطور که مشاهده می شود رفتن به نزد رسول خدا برای طلب بخشایش در این آیه عام است ؛ هم شامل حیات ایشان و هم بعد از مرگ ظاهری می شود . علمای اهل تسنن در مورد این آیه کلمات بسیار جالبی دارند :

 

ثم یرجع إلى موقفه الأول قبالة وجه رسول الله صلى الله علیه وسلم ویتوسل به فی حق نفسه ویستشفع به إلى ربه سبحانه وتعالى ومن أحسن ما یقول ما حکاه الماوردی والقاضی أبو الطیب وسائر أصحابنا عن العتبی مستحسنین له قال ( کنت جالسا عند قبر رسول الله صلى الله علیه وسلم فجاء أعرابی فقال السلام علیک یا رسول الله سمعت الله یقول ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما ) وقد جئتک مستغفرا من ذنبی مستشفعا بک إلى ربی ثم أنشأ یقول

 

یا خیر من دفنت بالقاع أعظمه فطاب من طیبهن القاع والاکم

 

نفسی الفداء لقبر أنت ساکنه فیه العفاف وفیه الجود والکرم

 

ثم انصرف فحملتنی عینای فرأیت النبی صلى الله علیه وسلم فی النوم فقال یا عتبى الحق الاعرابی فبشره بان الله تعالى قد غفر له )

 

المجموع - محیى الدین النووی - ج 8 - ص 274

 

سپس به جایگاه اولیه در مقابل صورت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باز گشته وبه وی توسل کند در حق خودش و از وی طلب شفاعت در نزد خدا بنماید.

 

از بهترین کلمات آنچه است که ماوردی وقاضی ابو الطیب ودیگر اصحاب ما از عتبی نقل کرده وآن را نیکو شمرده اندکه گفت : نزد قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودم که بیابانگردی آمد وگفت سلام بر تو ای رسول خدا . از خداوند شنیدم( کلام خدا در قرآن) که اگر ایشان وقتی به خودشان ظلم کردند نزد تو آیند پس از خداوند طلب بخشایش کنند ورسول خدا هم برای ایشان طلب بخشایش کند به تحقیق خداوند را توبه پذیر وبخشنده خواهند یافت . ومن به نزد تو آمدم واز گناه خود طلب بخشش کرده و تو را شفیع نزد پروردگارم قرار می دهم .سپس این شعر را خواند که

 

ای بهترین کسی که دربهترین جایگاه دفن شده است که ازبوی خوش آنجاهمه جابوی خوش گرفته است .

 

جانم فدای قبری که تو ساکن آن هستی که در آن اسوه کامل در عفت وجود وکرم مدفون است

 

سپس بازگشت . پس چشمانم سنگین شده در خواب رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم پس فرمودند که ای عتبی به سراغ اعرابی برو و به او بشارت بده که خداوند گناهان او را آمرزید.

 

إعانة الطالبین - البکری الدمیاطی - ج 2 - ص 357

 

بعد از زیارت ابو بکر و عمر برای سلام به فاطمه زهرا به بیت وی که در داخل ضریح است می روی چون بنا بر قولی در آنجا مدفون است ولی قول برتر آن است که در بقیع دفن است .پس می گویی سلام بر تو ای دختر رسول برگزیده ...پس به وسیله وی بر پدرش توسل می جویی سپس به همان جای اول &ndash در روبروی صورت شریف- بازگشته می گویی الحمد لله رب العالمین خدایا بر سرور ما محمد وبر آل وی درود فرست . سلام بر تو ای رسول خدا. خداوند به درستی بر تو کتاب خود را نازل کرد که در آن گفت :

 


که اگر ایشان وقتی به خودشان ظلم کردند نزد تو آیند پس از خداوند طلب بخشایش کنند ورسول خدا هم برای ایشان طلب بخشایش کند به تحقیق خداوند را توبه پذیر وبخشنده خواهند یافت (آیه 64 نساء) پس من به نزد تو آمده ام در حالیکه از گناهانم طلب بخشایش می کنم واز تو طلب شفاعت به نزد خداوند می کنم .


ثم تأتى القبر فتولی ظهرک القبلة وتستقبل وسطه وتقول السلام علیک أیها النبی ورحمة الله وبرکاته ... اللهم انک قلت وقولک الحق ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما ) وقد اتیتک مستغفرا من ذنوبی ، مستشفعا بک إلى ربی ... ثم یتقدم قلیلا ویقول السلام علیک یا أبا بکر


المغنی - عبد الله بن قدامه - ج 3 - ص 590 - 591

 سپس به نزد قبر رفته پس پشت خود را به سمت قبله می کنی ورو به سمت قبر ومی گویی سلام بر تو ای پیغمبر ورحمت خدا و برکات وی ....خداوندا تو گفته ای وکلامت درست است که اگر ایشان وقتی به خودشان ظلم کردند نزد تو آیند پس از خداوند طلب بخشایش کنند ورسول خدا هم برای ایشان طلب بخشایش کند به تحقیق خداوند را توبه پذیر وبخشنده خواهند یافت (آیه 64 نساء).بدرستیکه من به نزد تو آمده ام در حالیکه از گناهانم طلب بخشایش می کنم و از تو می خواهم که در نزد پروردگارم شفیع من باشی ...سپس کمی جلوتر رفته ومی گویی سلام بر تو ای ابو بکر ...


همانطور که مطرح شد حتی اهل سنت از این آیه چنین فهمیده اند که می توان از رسول خدا چه در حال حیات ظاهری و چه بعد از آن طلب شفاعت نمود .


2- زنده بودن انبیا وشهدا:


پاسخ شما را به نحو دیگری بیان می کنیم : آیا انبیای الهی مرده اند ؟ وآیا ائمه ما مرده اند ؟

أما حیاة الأنبیاء علیهم الصلاة والسلام الحیاة البرزخیة التی هی فوق حیاة الشهداء الذین قال الله تعالى فیهم بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ فأمر ثابت بالأحادیث الصحیحة

الآیات البینات فی عدم سماع الأموات ج1/ص39 للآلوسی النعمان بن محمود


حیات انبیا علیهم السلام حیاتی است برزخی وبرتر از حیات شهداست که خداوند متعال در مورد ایشان فرموده است که ایشان زنده اند نزد پرورگارشان روزی داده می شوند . پس این امر مطلبی ثابت شده با روایات صحیح است


ومن ثم قال الإمام السبکی حیاة الأنبیاء والشهداء کحیاتهم فی الدنیا

 السیرة الحلبیة ج2/ص432

به همین دلیل امام سبکی گفته است که حیات انبیا و شهدا مانند زندگیشان در دنیاست.

ائمه ما نیز همگی شهید هستند و طبق آیه 169 سوره آل عمران :

ولاتَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ

کسانی را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید بلکه ایشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده می شوند .

أحدها أن الأنبیاء أفضل من الشهداء والشهداء أحیاء عند ربهم فکذلک الأنبیاء

 


فتح الباری ج6/ص487

 

یکی از مطالبی که در مورد زندگی انبیا بعد از مرگ گفته شده است این است که انبیا برتر از شهدا هستند و شهدا نزد پروردگارشان زنده اند پس انبیا نیز همینطور

همانطور که گفته شد اهل تسنن اعتقاد دارند که انبیا بعد از مرگ ظاهری در واقع زنده اند .

 

حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَیْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِیِّ وَسُلَیْمَانَ التَّیْمِیِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَیْتُ وَفِی رِوَایَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی عِنْدَ الْکَثِیبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی قَبْرِهِ

صحیح مسلم ج4/ص1845 کتاب الفضائل باب من فضائل موسی علیه السلام

رسول خدا فرمودند که رفتم یا گذشتم بر موسی در شبی که من را به آسمان بردند - در کنار جایی که خاک سرخ زیادی جمع شده بود- واو ایستاده بود و در قبرش نماز می خواند.

 

در این زمینه همانطور که نمونه ای از آن نقل شد روایات زیادی حتی در صحیح بخاری ومسلم موجود است وبیهقی عالم مشهور اهل تسنن بعضی از آنها را در کتاب حیاة الأنبیاء بعد وفاتهم " زندگی پیامبران بعد از مرگ ایشان" جمع آوری نموده است .

 

وچون در قرآن تصریح به جواز توسل به زندگان شده است پس توسل به ائمه وانبیا بعد از رحلت ایشان جایز است

-------------------------------------------------------------

___________________________________________________________

عدم مشروعیت حکومت وهابیها

احـادیـث بسیاری از پیامبر گرامی اسلام (ص) وارد شده است که حکومت از آن قریش است، این احـادیـث را مـنابع حدیثی اهل سنت آورده اند.

همچنین مطالبی در این زمینه از ابوبکر و دیگران وارد شده است که ما برخی از آنها را در ذیل می آوریم: 1 - از رسول خدا (ص) روایت شده است: لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی منهم اثنان [1] .

امر خلافت، از آن قریش است حتی اگر در میان آنها دو نفر باقی بمانند.

2 - لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان [2] .

امر خلافت از آن قریش است،حتی اگر از مردم دو نفر باقی بماند یعنی تا قیامت است.

3 - همچنین از ابوبکر نقل شده است که در روز سقیفه می گفت: نحن امراء وانتم الوزراء [3] .

ما (قریش) امیریم و شما (انصار) وزیر.

4 - و نیز از ابوبکر نقل شده است: لم یعرف العرب هذا الامر الا لهذا الحی من قریش [4] .

عرب حکومت را از آن قریش می داند.

5 - از رسول خدا (ص) روایت شده است: الائمـة مـن قـریش: ان لهم علیکم حقا، ولکم علیهم حق مثل ذلک، ما ان استرحموافرحموا، وان عـاهـدوا وفـوا، وان حـکـمـوا عـدلـوا.

فـمن لم یفعل ذلک منهم فعلیه لعنة اللّه والملائکة والناس اجمعین [5] .

پیشوایان از قریش هستند، همانا شما بر آنان حقی دارید و آنان نیز بر شما حقی دارندمادامی که به پیمانهای خود وفا کنند و به عدالت حکم کنند و رحم داشته باشند، و اگرچنین نباشند (علاوه بر آنکه بر شما حقی ندارند) پس لعنت خدا و ملائکه و تمامی مردم بر آنان باد.

و در مسند احمد بن حنبل از ابی برز: قال رسول اللّه (ص): الامراء من قریش، الامراء من قریش، الامراء من قریش....

6 - یکون بعدی اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش [6] .

7 - یکون بعدی اثنا عشر امیرا... کلهم من قریش [7] .

(انی جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین)، یعنی ستمگر حق رهبریت را ندارد.

بقره، آیه 124.

احـادیثی را که از پیامبر (ص) به نقل از منابع معتبر آوردیم و نیز استدلال شیخین درمقابل انصار همچنین فتوای ائمه همه مذاهب اسلامی و اجماع سلف، از زمان صحابه وتابعین، بر این است که: اولـوالامر باید قریشی باشد و خلافت غیر قریشی نامشروع است و اطاعت امرش واجب نبوده بلکه حرام است.

پس تنها امرای عادل قریش واجب الاطاعه هستند بنابراین، حکومت وهابیها که غیر قریشی است، نامشروع است.

بـالاخـص ایـن کـه الان وسـیـله سلطه کفر بر مسلمین شده اند.

سوره النساء، 141 (لن یجعل اللّه للکافرین علی المؤمنین سبیلا).

----------------------------------------------------------------

----------------------------------

گفته اند: توسّل عبارت است از: شفاعت کردن در روز قیامت.[۲]

فلسفۀ توسل به اهل بیت (ع)

بدون شک آدمی برای تحصیل کمالات مادی و معنوی، به غیر خود؛ یعنی، خارج از محدوده وجودی خویش، نیازمند است؛ زیرا عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسک به سبب ها و وسایل برای رسیدن به کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است.

توسل به اولیای الاهی و امامان معصوم(ع) که همان انسان های کامل هستند، یکی از امور مسلّمی است که در آیات قرآن و احادیث آمده است.

قرآن در این زمینه خطاب به پیامبر اکرم (ص)می فرماید: “و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمان هاى خدا را زیر پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‏کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند[۳].

در آیه دیگری می فرماید: “اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجویید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!”[۴].

در روایاتی که از ائمه اطهار رسیده است، آنان خود را به عنوان وسیله (وسیله ای برای تقرب به خداوند) معرفی کرده اند[۵].

پس نقش توسل در دنیا همانند شفاعت در قیامت غیر قابل انکار است. به وسیله توسل است که انسان به خداوند نزدیک شده و حوایج مادی و معنوی خود را طلب می کند.

در بعضی از دعاها صفات خداوند یا ذات او، وسیله ای برای رسیدن به قرب پروردگار معرفی شده است. مانند دعای روز مباهله که می فرماید: «خداوندا از تو می خواهم به همه ی جلالت، خداوندا از تو می خواهم به زیباترین جمالت » [۶]

از مجموع آنچه بیان شد چنین نتیجه گرفته می شود:

ارتباط با خداوند از دو راه امکان پذیر است: ۱) ارتباط بی واسطه با خدا ۲) توسل به ائمه اطهار (ع) ، آنچه حائز اهمیت است آنکه هر دو راه هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و انسان از هر دو راه می تواند به مقصدش (استجابت دعا) برسد.

به علاوه با توجه به آنکه خداوند برای ارتباط بندگان با حضرتش، توصیه ی به اختیار نمودن وسیله و واسطه نموده است این امر یعنی توسل، سوء استفاده از واسطه و یا بکار گیری رابطه به جای ضابطه محسوب نمی شود، بلکه توسل،خود یک راه و طریق ویژه ای است که در اختیار همگان قرار دارد و همه می توانند از آن استفاده کنند و به همین دلیل که همگانی است دیگر “پارتی بازی” نیست؛ زیرا “پارتی بازی” امتیاز ویژه ای است که بدون ضابطه و تنها از روی رابطه در اختیار گروهی خاص قرار می گیرد و دیگران از آن محروم هستند. اما توسل دارای شرایط و ضوابطی است که همه مردم می توانند این شرایط را در خود ایجاد کرده و از آن استفاده نمایند، و از این طریق به سهولت با خدا ارتباط برقرار نموده و با کیفیتی مطلوبتر به نتیجه برسند.

بدیهی است توسل به ائمه (ع) به معنای آن نیست که انسان هیچ گاه با خداوند صحبت نکند و او را مستقیماً مورد خطاب قرار ندهد، بلکه صحبت کردن با خداوند در هر زمان، مکان و بدون واسطه ممکن و میسر است[۷]. بلکه بدین معنا است که برای استجابت دعا و حاجت های خود از کسی مدد می جوییم که از نظر شایستگی و قرب به خداوند نسبت به ما در مرتبه ی خیلی بالاتری قرار دارد، لذا اگر او از خداوند برای ما چیزی بخواهد احتمال پذیرش خیلی بیشتر است.

بنابراین همچنان که اصل دعا از اسباب و وسیله های فیض است و می توان حاجت را به طور مستقیم از خداوند درخواست کرد؛ توسل به اولیای الهی در هنگام دعا نیز از اسباب فیض و وسایل قرب به خداوند است.

مضافا اینکه استفاده از این راه در مواردی آسان تر است و انسان را زودتر به مقصد می رساند[۸]. آیا بنده ای که به اعمال و کارهای خود نگاه کرده و خود را در درگاه خداوند آن چنان خجل و شرمنده می بیند که به خود اجازه نمی دهد که از خداوند در خواست مستقیمی داشته باشد و چون برای بیان کردن درخواستش حیا می کند، کسانی را که در پیشگاه پروردگار ارزش و آبرویی دارند (اولیا خداوند)، واسطه قرار می دهد و از طریق آنان خواسته ها و نیازمندی های خود را مطرح می کند، بهترین راه را برنگزیده است؟!.

و از این جهت است که در دعای توسل، بعد از ذکر نام ائمه (ع) و توسل به آنها حوایج دنیا و آخرت برده شده و شخص آنها وسیله ی رسیدن به قرب الاهی و برآوردن حاجات قرار می گیرند.[۹]،[۱۰]

اعتقاد به توسل در میان امت اسلامی، بلکه امت های پیشین، امری کاملاً رایج و متداول بوده است. قرآن به نقل از برادران یوسف می نویسد:[۱۱]

گفتند: «ای پدر، برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکار بودیم». گفت: «به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم، که او همانا آمرزنده ی مهربان است».

آیه یاد شده به وضوح دلالت دارد بر این که فرزندان یعقوب به پدرشان متوسل شدند و او را وسیله ی آمرزش خود قرار دادند، یعقوب نیز نه تنها به توسل آنان اعتراض نکرد، بلکه به آنها وعده داد برای آنها استغفار کند.

احمد بن حنبل به نقل از عثمان بن حنیف نوشته است:

مرد نابینایی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: از خدا بخواه تا مرا عافیت دهد. پیامبر فرمود: اگر می خواهی دعا کنم، و اگر مایل هستی به تأخیر می اندازم، و این بهتر است. مرد نابینا عرض کرد: دعا بفرمایید. پیامبر (ص) به او دستور دادند تا وضو بگیرد و در وضوی خود دقت نماید و دو رکعت نماز بخواند و این چنین دعا کند: « اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمة یا محمد إنی توجهت بک الی ربی فی حاجتی هذه، فتقضی لی اللهم شفعه فیّ».[۱۲]

پروردگارا! من از تو درخواست می کنم و به وسیله محمد، پیامبر رحمت به تو روی می آورم. ای محمد من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه می شوم تا حاجتم را برآورده فرمایید. خدایا! او را شفیع من گردان.

چنانکه می بینید رسول خدا (ص) در روایت صحیح فوق نه تنها فرد یاد شده را از توسل منع نمی کنند، بلکه شیوه ی صحیح توسل را به او آموزش داده، و به او یاد می دهند که چگونه متوسل شود تا به نتیجه ی مطلوب دست یابد. از روایت فوق استفاده می شود، توسل به پیامبر گرامی (ص) به منظور برآورده شدن حاجت، امری جایز است.

محمد بن اسماعیل بخاری می نویسد:

«ان عمر بن الخطاب رضی الله عنه کان إذا قحطوا استقی بالعباس بن عبدالمطلب فقال: اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا قسقینا وانا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا، قال فیسقون».[۱۳]

هرگاه قحطی رخ می داد، عمر بن خطاب به وسیله ی عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر (ص) طلب باران می کرد و می گفت: خدایا! در زمان حیات پیامبر به او متوسل می شدیم و باران رحمت خود را بر ما نازل می فرمودی. اکنون به عموی پیامبر به سوی تو متوسل می شویم تا ما را سیرآب کنی. و سیرآب می شدند.

محمد بن ادریس شافعی پیشوای مذهب شافعی نیز اعتقاد خود را به توسل ابراز داشته و می گوید:

آل النبی ذریعتی

و همو الیه وسیلتی

**************************************

***************************************************

سخنی با دوستان اهل سنت

ا به قرآن و حدیث بازگردید

2 بهترین بینش را برای بهترین هدف برگزینید


فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ


بشارت ده بندگانى را که سخنان گوناگون را می‌شنوند؛ سپس بهترین آن را انتخاب کرده و پیروى می‌کنند. آنان کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده و آنان خردمندان و صاحبان عقلند.

سوره زمر،18

پایان

          گرنگاهی به ما کند زهرا

          سید حسن سهیلی فر