دریچه ای به جاودانگی

دریچه ای به جاودانگی

مرجع نمونه سوال .:دین و زندگی / عربی / فلسفه منطق :. متوسطه 2
دریچه ای به جاودانگی

دریچه ای به جاودانگی

مرجع نمونه سوال .:دین و زندگی / عربی / فلسفه منطق :. متوسطه 2

آن شب ...

اللهم صلّ علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السًر المستودع فیها 

بعدد ما احاط به علمک



آن شب زمین سر بر ستون  آسمان داشت

صد آسمان غم در دل خونش نهان داشت

آن شب ملائک شعر ماتم می سرودند

شب تا سحر منظومه ی غم می سرودند

آن شب دل خون علی خونین ترین بود

آن شب علی تنهاترین تنهاترین بود

آن شب شب تنهایی مولا علی بود

آن شب عزای کوثر آل نبی بود

آن شب دل خون علی خونین ترین بود

آن شب علی تنهاترین تنهاترین بود

آن شب علی زهرای خود را غسل میداد

شیر خدا همتای خود را غسل میداد

دست خدا مهتاب را در ابر پیچید

بیتابی اش را در عبای سبز پیچید

آن شب علی آیینه را دست خدا داد

یعنی امانت را به دست مصطفی داد

آن شب علی مهتاب را در خاک میکرد

سیلاب خون از گونه هایش پاک میکرد

آن شب علی آیینه را دست خدا داد

یعنی امانت را به دست مصطفی داد

 

هیچ‌کس با امام، صادق نیست

أین السّبب المتّصل بین الأرض و السماء


قصـــــه تکرار می شود یعنی

باز هم در مدینـه عاشق نیست

کوچه در کوچه شهر را گشتم

هیچ‌کس با امام، صادق نیست

سیدحمیدرضا برقعی



با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم

آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز...



 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 


دو آرزو


دو آرزو به دل مـادر جوانـے مـاند

کفن براے " حــُسِـیـن " و حـرم برای " حــَسـَن " ...‌

یافاطمـه الـزهرا(سلام الله علیها)



مباهله و نعمت اهل بیت

ماجرای کامل مباهله که بین پیامبر(ص) و مسیحیان صورت گرفت

قرآن مجید با صراحت به پیامبر(ص) دستور می دهد، درمقابل کسانی که با استدلال و مذاکره قانع و تابع نمی شوند راه مباهله را پیش گیرد.[1]
مباهله چیست؟
در اصل به معنی رها کردن از قید و بند و در دعا به معنی تضرع و واگذاری کار، به خداست و از نظر مفهوم متداول در آیه فوق به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، افرادی که درباره مسأله مهم مذهبی گفت­و گو دارند در یک جا جمع می شوند و به درگاه خداوند تضرع می کنند و از او می خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.[2]
زمان و مکان مباهله نجران
مشهور میان دانشمندان این است که روز حضور برای مباهله، بیست و پنجم ذی الحجة سال دهم هجرت، و به اتفاق همه مسلمین، مکان مباهله اطراف «مدینه» و در دامنه صحرا بوده است.[3]
آغاز جریان مباهله: بخش با صفای «نجران» که در مرز حجاز و یمن قرار گرفته، در آغاز طلوع اسلام تنها منطقه مسیحی نشین در حجاز (عربستان) بود، پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سران دولت های جهان و مراکز مذهبی نامه ای به اُسقف نجران (ابو حارثه) نوشت که در آن آمده است: «بنام خدای ابراهیم و اسحق و یعقوب، از محمد، پیامبر و رسول خدا، به اسقف نجران، شما را دعوت می کنم که از ولایت و پرستش بندگان، خارج شده و در ولایت و پرستش خداوند وارد شوید وگرنه باید به حکومت اسلامی جزیه (مالیات) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود». نمایندگان پیامبر، وارد نجران شدند، اسقف برای تصمیم گیری شورا تشکیل داد، «شرجیل» که به عقل و درایت و کاردانی معروف بود گفت: از پیشوایان مذهبی شنیده ایم که نبوت، روزی از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل منتقل می شود و بعید نیست محمّد که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. تصمیم بر این شد که شصت نفر از علمای آنها با پیامبر(ص) از نزدیک گفت و گو کنند. هیئت نمایندگی در حالی که لباس های تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیب بر گردن داشتند، به مدینه آمده و وارد مسجد شدند و بر پیامبر سلام کردند؛ ولی وضع زننده و نامناسب آنها پیامبر را سخت ناراحت کرد، آنها برای فهمیدن علتِ ناراحتی پیامبر به عثمان و عبدالرحمان که سابقه آشنایی با آن دو را داشتند، مراجعه کردند، آن دو گفتند: که حلّ گره به دست علی بن ابی طالب(ع) است، و علی(ع) فرمود با وضع ساده به حضور حضرت بیایید تا مورد تکریم واقع شوید، آنان چنین کردند، پیامبر هم سلام آنان را پاسخ داد و هدایای آنها را قبول فرمود.[4]
مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر(ص): پیامبر(ص) فرمود: شما را به آیین توحید و یکتاپرستی دعوت می کنم. نمایندگان گفتند: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای جهان است ما هم ایمان داریم. پیامبر فرمود: اسلام، نشانه هایی دارد که برخی اعمال شما نشان می دهد که به اسلام واقعی نگرویده اید؛ مثلا صلیب می پرستید، گوشت خوک می خورید و برای خدا فرزند قایل هستید.
نمایندگان گفتند: او (عیسی(ع)) فرزند خداست چون بدون پدر به دنیا آمده؛ پیامبر فرمود: وضع حضرت عیسی(ع) نظیر حضرت آدم(ع) است. اگر نداشتن پدر دلیل بر فرزند بودن خداوند است، پس حضرت آدم(ع) سزاوارتر است که فرزند خدا باشد. چون نه پدر داشت نه مادر. نمایندگان گفتند: حرف های شما ما را قانع نمی کند، راهش این است که در وقت مُعینی مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین فرستیم و از خدا هلاک او را بخواهیم (از بعضی کتب معلوم می شود که موضوع مباهله را خود پیامبر پیشنهاد کرد و این آیه شریفه نازل شد: {Qفَمَن حاجَّکَ مِنْ بَعدِ ما جائکَ مِنَ الْعِلم فَقُل تَعالُوا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُم وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُم وَ انْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الکاذبین[5]Q}
«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به ستیز برخیزند به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت می کنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم و شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.
قرار شد فردای آن روز برای مباهله آماده شوند، سران نمایندگان نجران پیش از آن که با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر می گفتند: هرگاه دیدید که محمّد افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد معلوم می شود در ادعای خود صادق نبوده؛ ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود آمد، پیداست که او پیامبر و راستگو است و به قدری به خود ایمان دارد و احساس امنیت می کند که عزیزان خود را آورده است، هنوز در این گفت و گو بودند که ناگهان چهره نورانی پیامبر(ص) ظاهر شد که دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته و علی(ع) پیش رو و حضرت زهرا(س) پشت سر آن جناب حرکت می کردند. نمایندگان همگی با حالت بهت زده به یکدیگر نگاه می کردند و انگشت تعجب به دندان گرفتند که این مرد به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی قرار نمی داد.[6]
انصراف نمایندگان نجران از مباهله: نمایندگان با دیدن وضع یاد شده وارد مشورت شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغی به عنوان جزیه (مالیات سالانه) بپردازند و در مقابل، حکومت اسلامی از جان و مال آنها دفاع کند. پیامبر(ص) هم راضی شدند و فرمودند: عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند صورت انسانی خود را از دست داده و از آتشی که در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین نجران هم کشیده می شد. اُسقف نجران می گفت: با محمّد(ص) چهره هایی را می بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از خدا بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای برکند، فوراً کنده می شود; با این چهره های نورانی وافراد با فضیلت مباهله صحیح نیست.

صلح نامه
به نام خداوند بخشنده مهربان، این نامه ای است از محمّد رسول خدا به ملت نجران و حومه آن، حکم و داوری محمّد درباره تمام املاک و ثروت ملت نجران این شد که اهالی نجران هرسال دو هزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم تجاوز نکند به حکومت اسلامی بپردازند... و جان و مال و سرزمین و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول اوست، مشروط بر اینکه از همین حالا از هر نوع ربا خواری خودداری کنند.[7]
بزرگترین فضیلت برای اهل بیت(ع): مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح کرده اند که آیه مباهله (آل عمران: 61) در حق اهل بیت(ع) نازل شده است و پیامبر(ص) تنها فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دخترش فاطمه(س) و پسر عمویش (دامادش) علی(ع) را به میعادگاه برد و احادیثی فراوان نقل شده است که منظور از (ابنائنا) در آیه; حسن(ع) و حسین(ع) و منظور از (نسائنا) فاطمه(س) و منظور از (انفسنا) حضرت علی(ع) می باشد.[8]
خلاصه: مباهله از نظر مفهوم متداول در آیه شریفه به معنای نفرین کردن دو طرف به یکدیگر است تا خداوند دروغگو را رسوا کند، دستور به مباهله در قرآن مجید صریحاً آمده است (آل عمران: 61) مباهله پیامبر(ص) با مسیحی های نجران در دامنه صحرای مدینه در بیست و پنجم ذی الحجه سال دهم هجرت بود، وقتی استدلال پیامبر با نمایندگان نجران نتیجه نداد قرار شد مباهله کنند؛ اما قبل از شروع مجلس مباهله نمایندگان نجران منصرف شدند و مالیات را قبول کردند و صلح نامه امضاء شد.
واقعه مباهله بزرگترین سند فضیلت برای علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندانشان می باشد.

منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ فروغ ابدیّت، آیت اللّه جعفر سبحانی.
2ـ منشور جاوید، ج 7، آیت اللّه سبحانی.
3ـ تفسیر نمونه، ج 4.
hh
[1] . آل عمران/ 61.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و چهارم، ج 2، ص 437.
[3] . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پانزدهم، 1377، ج 2، ص 442.
[4] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، چاپ اول، 1375، ج 7، ص 96.
[5] . آل عمران/ 61.
[6] . تفسیر نمونه، همان، ص 440.
[7] . همان مدرک، منشور جاوید، ص 98.
[8] . فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 8، ص 85؛ و زمخشری، الکشاف، ادب الحوزه، ج 1، ص 369.

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم

به نقل از سایت: اندیشه قم

 

رگه‏ هایی ز خون من

تا عقیق است و تا یمن باقی ‏ستدریچه ای به جاودانگی,زینب(س) 

 رگه‏ هایی ز خون من  ، باقی‏ ست

خون من ، این زلال جاری سرخ 

 در دل لعل ، موج زن باقی ست 

شهر من تا مدینه ی عشق ست 

 هم اویس است و هم قرن باقی ست 

ماند زینب ، اگر چه زهرا رفت 

 بچه شیری ز شیر زن باقی ست 

گر چه آهسته چون نسیم گذشت 

 جای پایش در این چمن ، باقی ست 

تا که نمرود هست ، آزر هست 

 تا تبر هست ، بت شکن باقی ست 

تا سر کفر و شرک می ‏جنبد 

 ذوالفقارست و بوالحسن باقی ست 

 در دل شعله ، سوخت پروانه 

 گریه ی شمع انجمن باقی‏ست دریچه ای به جاودانگی,حضرت فاطمه (س)

سوخت شمع و به جاست فانوسش 

 از علی ، نقش پیرهن باقی ست

بر رخ آن فرشته ی معصوم 

 اثر دست اهرمن باقی ست

قصه را ، تازیانه می‏داند

 در و دیوار خانه ، می‏داند 


محمد علی مجاهدی

فضیلت خواندن حدیث کساء


روایت داریم

خدا و پیامبر (ص) و  مولا علی (ع)

قسم خوردند...!

خداوند بر جمعی که حدیث کساء در میان آنها خوانده میشود... رحمتش را نازل میکند

و فرشتگان همه ی افراد آن جمع  را احاطه می کنند

و برای انها طلب آمرزش می کنند

و صاحب حاجتی نخواهد بود...مگر آنکه حاجتش برآورده شود

و غمگینی نخواهد بود... مگر آنکه مهمش برآورده گردد...


اللهم العن الاوّل والثّانی والثّالث والرّابع ... و آخر تابع له علی ذلک

شیعه یعنی عشق یعنی فاطمه(س)


برای مشاهده شعری درباره حضرت فاطمه (س)

روی لینک زیر کلیک کنید


شیعه یعنی عشق , یعنی فاطمه




یا فاطمه زهرا(س)

پشیمانم

و تنها امیدم اینست که

در روز محشر

نگاهتان را از من بر نگردانید


ای زلال ترین بانوی دو عالم

 ای بانوی آب و آیینه! گیاهان از زمین به یاد تو سبز می رویند و شقایق ها از ازل تا ابد داغدار و زخمی هستند که دستهایی نامهربان بر شانه های فدک زدند. هر دری را که می بینم دردی در من جوان می شود و زخمی کبود در من جوانه میزند.

ای زلال ترین بانوی دو عالم! ای که تاریخ نامت را به احترام می نگارد و من تمام جغرافیا را به یاد تو محترم می شمارم، ای زلال تر از نسیم و ای ماناتر از عشق! هرگاه نام تو بر زبانم می وزد جانی دوباره در من ریشه می دواند و اندوهی جانکاه زبانه می کشد. می دانم هیچ سنگی لایق آن  نبوده است که بر مزارت بنشیند و از این رو تنها خورشید بر مزار تو سایه بان است.

هان ای «مادر پدر» نام تو را  می برم ، زبان زمستانیم شکوفه می زند، سلولهای صخره ای ام آواز میخوانند کلمات مچاله شده ام دهان به دهان میگردند و جهان را شیرین میکنند. تو در کدامین نقطه جغرافیا خورشید شده ای؟ در کدامین دریا مرواریدی ؟ باکدام ابر، از کدام سمت می باری که درختان به احترام باریدنت سبز ایستاده اند؟

ای بانوی زلال! دریا مهاجر است، رودها مهاجرند، تنها اندوه توست، تنها زخم پهلوی توست که در کبودی تاریخ ماندگار است. من که ذهن و زبانم با یاد تو شکفته می شوند، امروز با زبانی شکسته کلماتی سوگوار و اندوهی ژرف در خود می شکنم . در جایی خواندم: مگر می توان پهلوی تو بود و شکسته نبود ؟


شیعه یعنی عشق یعنی فاطمه



 درود بر خوانندگان و دانش آموزان

 به لطف بانوی دو عالم,صدیقهء طاهره , زهرای مرضیّه(س)

شعری سروده ام

در باب حیاتی که فاطمه (س)به شریان شیعه  می بخشد

باشد که مقبول درگاه حضرت حق ,

وباعث شفاعت ما در روز جزا توسط این بانوی بزرگوار گردد...

 

 

 

 

شیعه یعنی عشق یعنی فاطمه

شیعه یعنی درد یعنی فاطمه

شیعه یعنی مهر یعنی فاطمه

شیعه یعنی نور یعنی فاطمه

 

فاطمه باشد تمام معنیِ

عاشقی دیوانگی سرگشتگی

فاطمه ,  نوری است دردریای عشق

فاطمه مردی است در دنیای عشق

 

فاطمه هم دختر است هم مادر است

فاطمه هم مادر است هم همسراست

فاطمه یعنی تمام خوب ها

فاطمه یعنی امید خسته ها

 

فاطمه باشد همه شور و نوا

فاطمه باشد نوای عشق ما

فاطمه تو خود حدیث فاطمه

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

 

فاطمه ای مادر خون خدا

فاطمه ای همره شیر خدا

فاطمه ای بنت احمد مصطفی

فاطمه ای خلقت پاک خدا

 

فاطمه ای نام تو شریان دین

پاکی تو افتخار مرد دین

گر که گویم شرحه ای از آن زمان

خون بگریند از دو دیده شیعیان

 

فاطمه تو خود سراپا مذهبی(الگوی واقعی مذهب هستی)

فاطمه , نامت حیات مذهبی(نام تو یک مذهب را زنده نگه میدارد)

فاطمه ای جانِ جانِ جانِ جان

فاطمه ای نور انوار عیان


فاطمه ای من فدای نام تو

فاطمه ای من فدای دین تو

فاطمهجانی بده تا بگذرد

سربلند ازفتنه های این زمان

شیعیان خسته از سختی ره

در هیاهوی درنده مردمان

 


سروده شده توسط :

بنده کوچک خدا شیعه علیّ مرتضی محتاج دعای شما

سید حسن سهیلی فر

بتاریخ هشتم مرداد 1393 هـ.شمسی

و دوم شوال 1435 هـ.قمری


گر نگاهی به ما کند زهرا(س)

 

 


شعردیگری نیز درباره مقام معظم رهبری(دامت برکاته) سروده ام

که بزودی  و بعد از ویرایش آنها را در همین وبلاگ به اشتراک خواهم گذاشت