ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
زنی دیدم که در گودال میرفت
پریشان خاطرو احوال میرفت
گلی گم کرده بود اما بمیرم
به هر گل میرسید از حال میرفت ...
...امان از دل زینب ...
تا عقیق است و تا یمن باقی ست
رگه هایی ز خون من ، باقی ست !
خون من ، این زلال جاری سرخ
در دل لعل ، موج زن باقی ست
شهر من تا مدینه ی عشق ست
هم اویس است و هم قرن باقی ست
ماند زینب ، اگر چه زهرا رفت
بچه شیری ز شیر زن باقی ست
گر چه آهسته چون نسیم گذشت
جای پایش در این چمن ، باقی ست
تا که نمرود هست ، آزر هست
تا تبر هست ، بت شکن باقی ست
تا سر کفر و شرک می جنبد
ذوالفقارست و بوالحسن باقی ست
در دل شعله ، سوخت پروانه
گریه ی
شمع انجمن باقیست
سوخت شمع و به جاست فانوسش
از علی ، نقش پیرهن باقی ست !
بر رخ آن فرشته ی معصوم
اثر دست اهرمن باقی ست !
قصه را ، تازیانه میداند !
در و دیوار خانه ، میداند
محمد علی مجاهدی
زمخشری در کتاب «ربیع الأبرار» می نویسد:
از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که حضرتش فرمود:
لله من عباده خیرتان : فخیرته من العرب قریش، و من العجم فارس
خداوند از میان بندگانش دو تیره و طائفه را انتخاب فرمود: از عرب قریش را و از عجم فارس را.
و امام سجاد علیه السلام می فرمود:
أنا ابن الخیرتین؛ من فرزند دو تیرۀ (طائفه) برگزیدۀ خدا هستم.
به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب ...