دریچه ای به جاودانگی

دریچه ای به جاودانگی

مرجع نمونه سوال .:دین و زندگی / عربی / فلسفه منطق :. متوسطه 2
دریچه ای به جاودانگی

دریچه ای به جاودانگی

مرجع نمونه سوال .:دین و زندگی / عربی / فلسفه منطق :. متوسطه 2

ای زلال ترین بانوی دو عالم

 ای بانوی آب و آیینه! گیاهان از زمین به یاد تو سبز می رویند و شقایق ها از ازل تا ابد داغدار و زخمی هستند که دستهایی نامهربان بر شانه های فدک زدند. هر دری را که می بینم دردی در من جوان می شود و زخمی کبود در من جوانه میزند.

ای زلال ترین بانوی دو عالم! ای که تاریخ نامت را به احترام می نگارد و من تمام جغرافیا را به یاد تو محترم می شمارم، ای زلال تر از نسیم و ای ماناتر از عشق! هرگاه نام تو بر زبانم می وزد جانی دوباره در من ریشه می دواند و اندوهی جانکاه زبانه می کشد. می دانم هیچ سنگی لایق آن  نبوده است که بر مزارت بنشیند و از این رو تنها خورشید بر مزار تو سایه بان است.

هان ای «مادر پدر» نام تو را  می برم ، زبان زمستانیم شکوفه می زند، سلولهای صخره ای ام آواز میخوانند کلمات مچاله شده ام دهان به دهان میگردند و جهان را شیرین میکنند. تو در کدامین نقطه جغرافیا خورشید شده ای؟ در کدامین دریا مرواریدی ؟ باکدام ابر، از کدام سمت می باری که درختان به احترام باریدنت سبز ایستاده اند؟

ای بانوی زلال! دریا مهاجر است، رودها مهاجرند، تنها اندوه توست، تنها زخم پهلوی توست که در کبودی تاریخ ماندگار است. من که ذهن و زبانم با یاد تو شکفته می شوند، امروز با زبانی شکسته کلماتی سوگوار و اندوهی ژرف در خود می شکنم . در جایی خواندم: مگر می توان پهلوی تو بود و شکسته نبود ؟


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.