دریچه ای به جاودانگی

دریچه ای به جاودانگی

مرجع نمونه سوال .:دین و زندگی / عربی / فلسفه منطق :. متوسطه 2
دریچه ای به جاودانگی

دریچه ای به جاودانگی

مرجع نمونه سوال .:دین و زندگی / عربی / فلسفه منطق :. متوسطه 2

مباهله و نعمت اهل بیت

ماجرای کامل مباهله که بین پیامبر(ص) و مسیحیان صورت گرفت

قرآن مجید با صراحت به پیامبر(ص) دستور می دهد، درمقابل کسانی که با استدلال و مذاکره قانع و تابع نمی شوند راه مباهله را پیش گیرد.[1]
مباهله چیست؟
در اصل به معنی رها کردن از قید و بند و در دعا به معنی تضرع و واگذاری کار، به خداست و از نظر مفهوم متداول در آیه فوق به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، افرادی که درباره مسأله مهم مذهبی گفت­و گو دارند در یک جا جمع می شوند و به درگاه خداوند تضرع می کنند و از او می خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.[2]
زمان و مکان مباهله نجران
مشهور میان دانشمندان این است که روز حضور برای مباهله، بیست و پنجم ذی الحجة سال دهم هجرت، و به اتفاق همه مسلمین، مکان مباهله اطراف «مدینه» و در دامنه صحرا بوده است.[3]
آغاز جریان مباهله: بخش با صفای «نجران» که در مرز حجاز و یمن قرار گرفته، در آغاز طلوع اسلام تنها منطقه مسیحی نشین در حجاز (عربستان) بود، پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سران دولت های جهان و مراکز مذهبی نامه ای به اُسقف نجران (ابو حارثه) نوشت که در آن آمده است: «بنام خدای ابراهیم و اسحق و یعقوب، از محمد، پیامبر و رسول خدا، به اسقف نجران، شما را دعوت می کنم که از ولایت و پرستش بندگان، خارج شده و در ولایت و پرستش خداوند وارد شوید وگرنه باید به حکومت اسلامی جزیه (مالیات) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود». نمایندگان پیامبر، وارد نجران شدند، اسقف برای تصمیم گیری شورا تشکیل داد، «شرجیل» که به عقل و درایت و کاردانی معروف بود گفت: از پیشوایان مذهبی شنیده ایم که نبوت، روزی از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل منتقل می شود و بعید نیست محمّد که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. تصمیم بر این شد که شصت نفر از علمای آنها با پیامبر(ص) از نزدیک گفت و گو کنند. هیئت نمایندگی در حالی که لباس های تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیب بر گردن داشتند، به مدینه آمده و وارد مسجد شدند و بر پیامبر سلام کردند؛ ولی وضع زننده و نامناسب آنها پیامبر را سخت ناراحت کرد، آنها برای فهمیدن علتِ ناراحتی پیامبر به عثمان و عبدالرحمان که سابقه آشنایی با آن دو را داشتند، مراجعه کردند، آن دو گفتند: که حلّ گره به دست علی بن ابی طالب(ع) است، و علی(ع) فرمود با وضع ساده به حضور حضرت بیایید تا مورد تکریم واقع شوید، آنان چنین کردند، پیامبر هم سلام آنان را پاسخ داد و هدایای آنها را قبول فرمود.[4]
مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر(ص): پیامبر(ص) فرمود: شما را به آیین توحید و یکتاپرستی دعوت می کنم. نمایندگان گفتند: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای جهان است ما هم ایمان داریم. پیامبر فرمود: اسلام، نشانه هایی دارد که برخی اعمال شما نشان می دهد که به اسلام واقعی نگرویده اید؛ مثلا صلیب می پرستید، گوشت خوک می خورید و برای خدا فرزند قایل هستید.
نمایندگان گفتند: او (عیسی(ع)) فرزند خداست چون بدون پدر به دنیا آمده؛ پیامبر فرمود: وضع حضرت عیسی(ع) نظیر حضرت آدم(ع) است. اگر نداشتن پدر دلیل بر فرزند بودن خداوند است، پس حضرت آدم(ع) سزاوارتر است که فرزند خدا باشد. چون نه پدر داشت نه مادر. نمایندگان گفتند: حرف های شما ما را قانع نمی کند، راهش این است که در وقت مُعینی مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین فرستیم و از خدا هلاک او را بخواهیم (از بعضی کتب معلوم می شود که موضوع مباهله را خود پیامبر پیشنهاد کرد و این آیه شریفه نازل شد: {Qفَمَن حاجَّکَ مِنْ بَعدِ ما جائکَ مِنَ الْعِلم فَقُل تَعالُوا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُم وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُم وَ انْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الکاذبین[5]Q}
«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به ستیز برخیزند به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت می کنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم و شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.
قرار شد فردای آن روز برای مباهله آماده شوند، سران نمایندگان نجران پیش از آن که با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر می گفتند: هرگاه دیدید که محمّد افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد معلوم می شود در ادعای خود صادق نبوده؛ ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود آمد، پیداست که او پیامبر و راستگو است و به قدری به خود ایمان دارد و احساس امنیت می کند که عزیزان خود را آورده است، هنوز در این گفت و گو بودند که ناگهان چهره نورانی پیامبر(ص) ظاهر شد که دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته و علی(ع) پیش رو و حضرت زهرا(س) پشت سر آن جناب حرکت می کردند. نمایندگان همگی با حالت بهت زده به یکدیگر نگاه می کردند و انگشت تعجب به دندان گرفتند که این مرد به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی قرار نمی داد.[6]
انصراف نمایندگان نجران از مباهله: نمایندگان با دیدن وضع یاد شده وارد مشورت شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغی به عنوان جزیه (مالیات سالانه) بپردازند و در مقابل، حکومت اسلامی از جان و مال آنها دفاع کند. پیامبر(ص) هم راضی شدند و فرمودند: عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند صورت انسانی خود را از دست داده و از آتشی که در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین نجران هم کشیده می شد. اُسقف نجران می گفت: با محمّد(ص) چهره هایی را می بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از خدا بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای برکند، فوراً کنده می شود; با این چهره های نورانی وافراد با فضیلت مباهله صحیح نیست.

صلح نامه
به نام خداوند بخشنده مهربان، این نامه ای است از محمّد رسول خدا به ملت نجران و حومه آن، حکم و داوری محمّد درباره تمام املاک و ثروت ملت نجران این شد که اهالی نجران هرسال دو هزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم تجاوز نکند به حکومت اسلامی بپردازند... و جان و مال و سرزمین و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول اوست، مشروط بر اینکه از همین حالا از هر نوع ربا خواری خودداری کنند.[7]
بزرگترین فضیلت برای اهل بیت(ع): مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح کرده اند که آیه مباهله (آل عمران: 61) در حق اهل بیت(ع) نازل شده است و پیامبر(ص) تنها فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دخترش فاطمه(س) و پسر عمویش (دامادش) علی(ع) را به میعادگاه برد و احادیثی فراوان نقل شده است که منظور از (ابنائنا) در آیه; حسن(ع) و حسین(ع) و منظور از (نسائنا) فاطمه(س) و منظور از (انفسنا) حضرت علی(ع) می باشد.[8]
خلاصه: مباهله از نظر مفهوم متداول در آیه شریفه به معنای نفرین کردن دو طرف به یکدیگر است تا خداوند دروغگو را رسوا کند، دستور به مباهله در قرآن مجید صریحاً آمده است (آل عمران: 61) مباهله پیامبر(ص) با مسیحی های نجران در دامنه صحرای مدینه در بیست و پنجم ذی الحجه سال دهم هجرت بود، وقتی استدلال پیامبر با نمایندگان نجران نتیجه نداد قرار شد مباهله کنند؛ اما قبل از شروع مجلس مباهله نمایندگان نجران منصرف شدند و مالیات را قبول کردند و صلح نامه امضاء شد.
واقعه مباهله بزرگترین سند فضیلت برای علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندانشان می باشد.

منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ فروغ ابدیّت، آیت اللّه جعفر سبحانی.
2ـ منشور جاوید، ج 7، آیت اللّه سبحانی.
3ـ تفسیر نمونه، ج 4.
hh
[1] . آل عمران/ 61.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و چهارم، ج 2، ص 437.
[3] . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پانزدهم، 1377، ج 2، ص 442.
[4] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، چاپ اول، 1375، ج 7، ص 96.
[5] . آل عمران/ 61.
[6] . تفسیر نمونه، همان، ص 440.
[7] . همان مدرک، منشور جاوید، ص 98.
[8] . فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 8، ص 85؛ و زمخشری، الکشاف، ادب الحوزه، ج 1، ص 369.

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم

به نقل از سایت: اندیشه قم

 

اللهم ارزقنا کربلا 3

من فقط یک بلیط رفت به "کربلا" می خواهم!

ترجیحاً بدون برگشت...!

اهمیت ذکر مصائب اهل بیت

نقد وهابیت در لجبازی با شیعیان

چون آقایان می گوید : هر گونه تشبه به رافضه بدعت و حرام است . حتی مثلا انگشتر به دست راست کردن را سنت می دانند ؛ اما می گویند : چون شیعه ها انگشتر را به دست راست می کنند ، ما باید آن را به دست چپ کنیم . یا این که شیعه ها بر غیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صلوات می گویند و این سنت الهی و قرآن هم شاهد است ؛ اما چون شیعه ها بر ائمه (علیهم السلام) صلوات می فرستند ، ما نباید تشبه به شیعه داشته باشیم .

البته به قول یکی از بزرگان ، شیعه ها نماز می خوانند . این ها برای این که به شیعه تشبه پیدا کنند ، چرا نماز خواندن را ترک نمی کنند یا این که روزه می گیرند . اما باز هم کار هایی کرده اند که این تشبه را در نماز و روزه نداشته باشند . مثلا در روزه قرآن کریم فرموده : اتم الصیام الی اللیل ، تا شب نرسیده حق ندارید که افطار کنید . اما زمانی که افطار می کنند ، هیچ کس نمی گوید که شب است . این ها برای این که تشبه به شیعه نداشته باشند ، قبل از غروب افطار می کنند .

++++++

چرا اهل سنت از عزاداری برای امام حسین اکراه دارند؟


قوهستانی کتابی به نام الکراهیه دارد که می گوید :

لو اراد احد ذکر مقتل الحسین ینبغی ان یذکر اولا مقتل سائر الصحابة لعلا یشابه الروافض

اگر می خواهید مقتل امام حسین (علیه السلام) را ذکر کند ، اول مقتل بعضی از صحابه را بیاورد مثلا مقتل طلحه و زبیر و دیگران را بیاورد ، بعد نوحه سرایی برای امام حسین (علیه السلام) را بیان کند تا این که به شیعه ها ، شبیه نشود .

 

چرا این ها از خواندن مقتل امام حسین (علیه السلام) وحشت دارند و قضایای شهادت ایشان برای مردم بازگو شود ؛ چون می دانند که این مسائل ، مسائل ساده نیست . این مسائل ، بساط این ها را به هم می ریزد .

آقای تفتازانی تعبیری دارد که تقاضا می کنم خوب دقت کنید :

فمن علماء المذهب من لم یجوز اللعن على یزید مع علمهم بأنه یستحق ما یربوا على ذلک ویزید

 قلنا تحامیا عن أن یرتقی إلى الأعلى ...

بعضی از علمای ما می گویند : یزید را لعنت نکنید ؛ با این که می دانند ، یزید مستحق لعنت و بالاتر از لعنت است . چون می ترسند اگر یزید را لعن کنند ، این لعن بالاتر از یزید را هم شامل شود .

تفتازانی ، شرح المقاصد فی علم الکلام ، ج 2 ، ص 307

 می ترسند عاشورا ریشه یابی شود که یزید را چه کسی روی کار آورد ، معاویه. معاویه را چه کسی روی کار آورد ، عثمان . عثمان را چه کسی روی کار آورد ، خلیفه دوم . اگر بخواهند ریشه شهادت امام حسین (علیه السلام) را دنبال کنند ، مبانی فکری آن ها را زیر سؤال ببرد .


دریچه ای به جاودانگی, امام علی ع

اللهم ارزقنا کربلا 2

دریچه ای به جاودانگی,آرزوی دیدن کربلا

دلتنگم ای کرببلا , در اربعین دیدار ما

شدَّ الهَوى حبلَ الجَوى و اجتاحَنی سَیلُ النَوى
دلدادگی ریسمان عشق را محکم کرد و سیل دوری و فراق من را برد

لِلوَصلِ عَینی سَاهِرَة
چشمانم به انتظار وصال ( کربلا) بیدار است

أَطْفَأَ شَمْعِی مَدْمَعِی ... و دَکَّ نَوْحِی مَسْمَعِی
اشکم شمع مرا خاموش کرد و مویه‌ها و نوحه ها در گوشم طنین انداز شد

إیهٍ دُمُوعی، اشتَعِلی !
هان! ای اشک‌های چشم من، بجوشید

نارُ اشتیاقی، کمْ تَصْطَلِی!
ای آتش شوق من چقدر شعله‌وری!

لیلُ انتِظاری، هَلْ یَنجَلی؟
آیا شب انتظار مرا پایانی هست؟

هُنَا الأَسى کُلُّ الأَسى ...
اینجا همان محل اندوه و غم است؛ 

هُنَا الصِغارُ و النِسَا
اینجا جایی است که کودکان و زنان اهل بیت بودند

هُنَا النُجومُ الزَاهِرَةْ
اینجا همانجایی است که ستارگان درخشان بودند

یا ودایَ الطَّفِّ ما جرى ؟
ای سرزمین کربلا چه اتفاقی افتاده است؟

فاقَ المُصابُ التَّصَوُرَا
این مصیبت از تصور فراتر است

هذا حسینٌ فَوقَ الثَرَى
این حسین علیه السلام است که بر خاک افتاده است

علیکَ مولای السلامْ 
ای مولای من سلام بر تو

إلیکَ آتٍ سَیِّدی ... الأربَعینُ مَوْعِدِی
مولایم، به سوی تو رهسپارم ... میعاد ما اربعین است

ذِکراکَ أحلى خاطِرَة
یاد تو شیرین‌ترین خاطره هاست

عندکَ یا مولایَ المُنى
مولای من! آرزوهایم نزد توست

ظُلْمَةُ رُوحِی تَلقىْ السَّنا
تاریکی روحم به روشنی می گراید

کُلُّ وُجُودی لکَ انحَنى
تمام وجودم برای تو تعظیم می‌کند

مَوْلای مَوْلای السَلامْ
سلام ای مولای من

 

بطلب ما را مولا...درسته گنه کاریم

ولی اشکهایمان از دوری کربلایت به پهنای صورتمان جاری است...

بوی محرّم می آید...


گفت:هر چیزی موقع مرگ بوی اون جایی رو می ده که دلتنگشه ...
با خودم گفتم: کاش من وقتی بمیرم بوی تو رو بدم ...

 حسیـــــــــــــــــــن جان



تربت حسین (ع)

سوالی از کج اندیشان و شبهه پراکنان؟

چطور پیراهن یوسف شفا میدهد چشم پدرش را...

اما توسل و تبرک به درگاه  اولیای الهی 

و نذر و تربت پاک امام حسین علیه السلام که وارث تمام انبیا است,

شفا نمی دهد؟؟؟

فضیلت خواندن حدیث کساء


روایت داریم

خدا و پیامبر (ص) و  مولا علی (ع)

قسم خوردند...!

خداوند بر جمعی که حدیث کساء در میان آنها خوانده میشود... رحمتش را نازل میکند

و فرشتگان همه ی افراد آن جمع  را احاطه می کنند

و برای انها طلب آمرزش می کنند

و صاحب حاجتی نخواهد بود...مگر آنکه حاجتش برآورده شود

و غمگینی نخواهد بود... مگر آنکه مهمش برآورده گردد...


اللهم العن الاوّل والثّانی والثّالث والرّابع ... و آخر تابع له علی ذلک

اللهم ارزقنا کربلا 1


مرا طلای گنبد تو بی قرار می‌کند

کسی مرا به دوش ابرها سوار می‌کند

خیال می‌کند که دیدن تو قسمتش شده

همین کسی که دارد از خودش فرار می‌کند


اللهم ارزقنا زیارة الحسین علیه السلام

کاش حُبّ الحسین رشته تحصیلی ما باشد..

حُبّ الحسین رشته تحصیلی شماست
دانش سرای عشق و جنون شهر کربلاست

در مبحث حسین شناسی موفقید
موضوع بحث سینه زدن پای روضه هاست

تا روز محشر مدرکتان را نمیدهند
برگ قبولی همه در پوشه خداست

پایین کارنامه هر شخص نوشته اند
این مهر سرخ مهر شهنشاه کربلاست

محشر کنار درب جنان داد میزنید
مردم ندیده اید که آقای ما کجاست؟

تنها به عشق اوست که به اینجا رسیده ایم

جنت بدون حضرت ارباب بی صفاست



سرمایه ی محبّت


بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهم عجّل لولیّک الفرج والعافیة والنّصر



سرمایه ی محبّت زهراست دین من

سلام علیکم

جمعه این هفته

ولادت امام حسن عسکری علیه السّلام هستش
پدر بزرگوار امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف
دوستی و محبّت اهل بیت(علیهم السّلام).... نوری است که قبل از تولّد در صلب پدران و رحم مادران وارد میشود
<اشهد انک کنت نور فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره >...زیارت وارث

محبّت حسین علیه السـّلام و سایر ائمه تو رو به نور الهی وصل میکنه

چرا میگم حسین؟

چون

حسین (ع) "وارث" همه انبیاست

حسین (ع) "وارث" همه خوبی هاست

حسین (ع) "وارث" همه ی مصیبت هاست

حسین (ع) نوری است از همه نورها درخشان تر(همه انبیا و امامان نورند...ولی نور حسین از همه درخشان تر است...همه معصومین و انبیا الهی کشتی نجات اند... ولی کشتی حسین از همه سریع تر است)--->مضمون حدیث

حسین خود عشق است...

بچه شیعه...قدر خودتو بدون

بچه مسلمون! تمام زندگیت پر از نور میشه

اگه خودتو به سر چشمه نور وصل کنی

الان وسیله ارتباط با اون نور الهی کیه؟

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف

چرا؟...از کجا میگم؟

از اونجا که در دعای ندبه میخوانیم:

 أین السّبب المتّصل بین ألارض وألسّماء.... کجاست وسیله ارتباط بین زمین و آسمان

و خود خدا هم که در قرآن گفته:

 وأبتغوا الیه الوسیلة... یعنی  وسیله ‏ای برای تقرب به او بجوئید! یعنی اینکه یکی از بهترین راهها و مصادیق تقرب به خداوند متعال، تقرب و توسل به ائمه معصومین علیهم السلام است.

بچه شیعه... تو به سرچشمه وصلی... قدر خودتو بدون

این ریسمان محکم الهی رو ول نکن

 الحمد للّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السّلام

سرمایه ی محبّت زهراست دین من

هیئت محبّان الحسین(ع)

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر

چون شیشه عطری که درش گم شده باشد ...



السلام علیک یا اباعبداللّه علیه السلام

با توفیق خداوند تبارک و تعالی و با کمک اهل بیت سلام اللّه علیهم اجمعین

هیئت مذهبی محبّان الحسین علیه السلام راه اندازی شد

از تمام دلسوختگان و عاشقان اهل بیت درتمام کشور خصوصا شهر مقدّس مشهد 

دعوت به همکاری و حضور می شود

 

 

ویزای کربلا


ای خونبهای عشق، چه خوش گفت پیر ما:

اسلام را محرم تو زنده می کند



 

وقت سحر، دعای مرا مُهر می کنند

با اشک، نامه های مرا مُهر می کنند

این اربعین نشد،ولی یک روز میرسد

ویزای کربلای مرا مُهر می کنند

 

محمد کاظمی نیا

 

ارزش واقعی انسان

ارزش واقعی انسان به چیست؟

این کلام از جناب علامه نقل به مضمون است

علامه محمد تقی جعفری (رحمه­ الله ­علیه) می­ گفتند:

عده ­ای از جامعه ­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».

برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست.

هر کدام از جامعه شناسان صحبت­هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.

بعد  وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.

کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.

اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست.

علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه­ السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ی چیزی است که دوست می­دارد».

وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­ السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .

حضرت علامه در ادامه می­ گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ ارزش است! 

اینجاست که ارزش و مفهوم «ثار الله» معلوم می­شود. ثار الله اضافه­ ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ ی خدای متعال است.